لبيك مرا با عكس هايم بپذير!
گویندکه می به گوش نتوان خوردن!
من یا حسین میشنوم مست میشوم…
لبیک یا حسین…
گویندکه می به گوش نتوان خوردن!
من یا حسین میشنوم مست میشوم…
لبیک یا حسین…
عید نوروز کم کم داره میادتقریبا از یکماه پیش همه دارن آماده میشن برای مهمونی عید ؛ بعضی ها خونه تکونی میکنن , بعضی ها هم سبزه کاری , میگن سبزه نشونه تغییره نشونه رشد و نمو هست با خودم فکر کردم :عجب از ما آدما برای اومدن مهمون های همیشگی انقدر تلاش میکنیم کثیفی ها و زشتی ها رو میشوریم ؛ و به جاش سبزه میکاریم که بگیم ما دیگه نمیخوایم مثل قبل باشیم و میخوایم رشد کنیم , هیچ فکر کردیم که شاید امسال یه مهمون جدید بیاد خونمون …. شاید وقتش رسیده باشه و مهدی زهرا امسال بیاد خونمون اون چطور تغییری رو دوس داره ….؟
حال ما منتظران حالت یک عاشق نیست بس که چشمان هوس در پی نان میگذرد
کاش برا اومدن امام زمان هم همینقدر توی خودمون آمادگی ایجاد میکردیم نه یک ماه یک روز فقط یک روزبخودمون بگیم شاید این هفته بیاد برا اومدنش آماده بشیم…افسوس…
شاید این هفته بیای و زمین تر باشد حال این مزرعه سوخته بهتر باشد
شاید این بار که از شهر میایی در ده خاک آبستن یک حاصل دیگر باشد!
مقدمه:
یکی از مسائلی که از زمانهای گذشته وجود داشته و افراد زیادی از آن سودجویی های کلان کرده اند مسئله خرافات است ؛ «خرافات جمع خرافه و درلغت به معنی مجموع اعتقادات یا اعمال ناشی از نادانی، ترس از ناشناختهها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علتومعلولها، و مانند آن.»[1] است در فرهنگ معین نیز تقریباً واژه هایی مشابه برای معنی خرافات ذکر شده است « جمع خرافت . 1 - سخنان بی اصل . 2 - افسانه ها.»[2] خرافات در اصطلاح نیز بیشتر به همین معانی بکار میرود, سخنانی که هیچ پایه علمی و یا حتی عقلی ندارند اما عده ای به آن ها معتقدند .
اما انچه در این میان مطرح است این است که منشأ خرافات کجاست و دین تاچه حد در پذیرش خرافات موثر است ؟
هرچند درباره بیشتر خرافات که ریشه و منشاء آنها کجاست و اساسا از چه زمانی به وجود آمده اند نمیتوان نظری قاطعانه داد هرچند معانی و منشا هایی برای برخی از آنها بیان شده است اما در این میان موانعی نیز وجود دارد اول : خود خرافات یک بحث بسیار کلی است و شامل بسیاری از امور میشود ؛ دوم : هرکدام از این امور برای خود ریشه و جایگاهی مختلف دارندو عملا نمیتوان همه آنها را یک جا به زمانی خاص نسبت داد ؛ سوم اینکه: عملا برخی از عقاید خرافی نیستند اما در دسته خرافات شمرده شده اند که همانطور که گفته شد ممکن است در برخی از فرعیات دچار خرافه شده باشند.
به هر تقدیرمسأله خرافات یک موضوع کوچک نیست و عملا در چنین مقاله ای کوتاه مجالی برای پردازش به تمام زوایای آن نمی باشد لذا دراین جا تنها به برخی از اموری چون سحرو جادو ,فال نیک و بد , سعد و نحس ایام و در پایان به خرافات وارد شده در سنت پسندیده ایرانی نوروز میپردازیم که بیشتر مورد توجه افراد است و برای جامعه دردسر ساز شده است .
قرآن كریم نیز هر چند بسیاری از امور اعتقادی را خرافی و نادرست و باطل می شمارد ولی با این همه برخی از اقسام و انواع امور شگفت انگیز را تایید كرده و حتی به آن ها به صورت های مختلف پرداخته است. مقاله حاضر در صدد تبیین این موضوعات و راه كارهای رهایی از این معضلات است .
1-مفهوم خرافه وبررسی منشا دینی در آن
یکی از داستانهایی که در مورد معنای خرافه گفته شده است این است که:
« خرافه نام مردی پری زاده از قبیله عذره (از طوایف عرب) بوده است، و او آنچه از پریان می دید نقل می کرد و مردم او را به دروغ متهم می ساختند و گفته او را باور نمی داشتند و می گفتند: هذا حدیث خرافة، و هو حدیث مستملح الکذب(یعنی این از گفته های خرافه است و این گفتاری نمکین اما دروغ است).این که گفته می شود: فلان داستان؛ خرافی است، چون به او منسوب بوده است . »[3]
علامه طبا طبائی نیز در تفسیر المیزان درباره خرافات چنین آورده است:
«آراء و عقایدی که انسان دارا می شود چند گونه هستند:
1ـنظری هستند و رابطهای بی واسطه با عمل ندارند مانند مسائل ریاضی و طبیعیات و ماوراء الطبیعة.
2ـ عملی هستند که بلا واسطه متعلق عمل واقع می شوند که انجام و یا ترک آن عمل سزاوار است.
راه دستیابی به نوع اول از عقاید, تبعیت از علم و یقین است ,که یا با برهان یا حس حاصل می شود. و راه دستیابی به قسم دوم از عقاید, تبعیت از اعمالی است که انسان را به خیر و سعادت رسانده و نفع او را تامین می نمایند و اجتناب جستن از اعمالی که منتهی به شقاوت او شده و به او ضرر می رسانند. حال اعتقاد پیدا کردن به چیزی که علم بدان نداریم در قسم اول(عقاید نظری) و اعتقاد به چیزی که خیر و شر آن را نمی دانیم در قسم دوم(عقاید عملی) ، اعتقاد خرافی خواهد بود.»[4]
بزرگترین دشمن خرافات در تاریخ بشری انبیاء بوده اند و آنانیکه بمعنای حقیقی کلمه متدین تر هستند؛ از خرافات دورتر هستند، اما چون خرافه سرایان مدرکی برای اباطیل خود ندارند به ناچار به یک منبع غیر محسوس آن را ربط می دهند و از عواطف و احساسات پاک مردم سوء استفاده می کنند لذا تلاش می کنند که خرافه های خود را به نام دین القاء کنند.
ناگفته نماند که معارف بلند دینی براحتی برای هر کسی اصطیاد نمی شود و گروهی چون نمی توانند به شهد حقیقت دست یابند؛ آن معانی بلند را در حد فهم خود تنزل می دهند و گاهی منشأ بعضی از خرافات؛ تطبیق کردن دین با ذهنیات بشری است.
البته ناگفته نماند که برخی از افراد چون قادر به درک مفاهیم بلندی چون روح , فرشته, جن و سایر مجردات نیستند آنها را جزء عقایدی خرافی میدانند و بدین سبب دین را منشا خرافات می دانند یا برخی از احادیثی که از معصومین (ع) مطرح شده است چنان است که در خورد فهم و شعور عرب جاهلیت بیان شده وبرای درک درست انسان آن روز به ناچار از کلمات چون جن و شیاطین استفاده شده است این درحالی است که امروزه دانشمندان از این احادیت به قوانین علمی بزرگی دست پیدا کرده اند و این سبب شده است که برخی دین را منشا خرافات بدانند.
مثلا در حدثی ازامام علی(عليه السلام) میخوانیم:« از لبه شکسته ی ظرف و از کنار دسته آن ، آب نخورید ، زیرا شیطان بر دسته ولبه شکسته می نشیند.»[5]در صورتی که منظور از شیاطین میکروب بوده ولی عرب جاهلیت آن روز چه میدانست میکروب چیست!
2- سحر و مفهوم آن
سحر در اصل به معنای هرکار و چیزی است که ماخذ آن مخفی و پنهان باشد , ولی در زبان روزمره , به کارهای خارق العاده ای می گویند که با استفاده از وسائل مختلف انجام میشود و آثاری از خود در وجود انسانها به جا میگذارد. که گاه صرفا جنبه نیرنگ , خدعه , چشم بندی و تردستی دارد و گاهی تنها جنبه روانی و خیالی دارد و از عوامل تلقینی در آن استفاده می شود, گاه از خواص ناشناخته فیزیکی و شیمیایی بعضی از اجسام و مواد و گاه از طریق کمک گرفتن از شیاطین.
سحر از نظر لغت به دو معنی آمده است :
« اول :به معنی خدعه , نیرنگ , شعبده و تردستی و به تعبیرقاموس الغة سحر یعنی خدعه کردن.
دوم : کل ما لَطُفَ وَ دَقَّ: آنچه عوامل آن نامرعی و مرموز باشد.»[6]
در مفردات راغب که مخصوص واژه های قرآن است به سه معنی اشاره شده :
«اول :خدعه و خیالات بدون حقیقت وواقعیت همانند شعبده و تر دستی.
دوم : جلب شیطان ها از راه های خاصی و کمک گرفتن از آنها.
سوم : با وسایلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییرداد ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست وواقعیت ندارد.»[7]
2,1 -ساحران چگونه از خواص اشیاء استفاده می کنند
در طول تاریخ به داستانهای زیادی در زمینه سحر و ساحران برخورد میکنیم و هم اکنون در عصر ما نیز کسانی که دست به این گونه کارها میزنند کم نیستند ,اما جالب اینجاست که در بیشتر این تردستی ها آنان از خواص موجود در اشیاء استفاده میکنند البته چون بسیاری از خواص موجوداتی که در گذشته بر توده مردم مخفی بود در زمان ما آشکار شده است و حتی کتاب هایی در زمینه آثار اعجاب انگیز موجودات مختلف نوشته اند , قسمت زیادی از سحر ساحران از دستشان گرفته شده است .چنانکه در داستان حضرت موسی نیز ساحران از ویژگی های ناشناخته جیوه استفاده کرده بودند.
و همچنین مثلا در شیمی امروز اجسام بسیاری را میشناسیم که وزنشان از هوا سبک تر است و اگر درون جسمی قرار داده شوند ممکن است آن جسم به حرکت در آید و کسی هم تعجب نمی کند , حتی بسیاری از وسایل بازی کودکان امروز شاید در گذشته یک نوع سحر به نظر می رسید .
امروزه در سیرک ها نمایش هایی می دهند که شبیه سحر ساحران گذشته است .که با استفاده از چگونگی تابش نور , آینه ها , خواص فیزیکی و شیمیایی اجسام صحنه های عجیب و غریبی به وجود می آورند که گاه دهان تماشاچیان از تعجب باز می ماند.[8]
سحر چیست و از چه زمانی به وجود آمده است
درباره اینکه سحر چیست و از چه تاریخی به وجود آمده بحث فراوان است اینقدر میتوان گفت که سحر از زمانهای خیلی قدیم در میان مردم رواج داشته است ولی تاریخ دقیقی برای آن دردست نیست و نیز نمی توان گفت چه کسی برای نخستین بار جادوگری را به وجود آورد.امادر داستان هاروت و ماروت معلوم میشود که سحر قبل از زمان حضرت سلیمان بوده است هرچند عده ای ریشه های آن را در یونان جستجو میکنند.
2,2-داستان هاروت و ماروت
« هاروت و ماروت نام دو فرشتهاست که در آیه۱۰۲ سوره بقره آمده است. این دو فرشته آمده بودند تا به مردم جادو بیاموزند و به آنها کمک کنند تا جادوی جادوگران را باطل کنند. اما پیش از آموزش جادو به هرکس به او هشدار میدادند که ما وسیله آزمایش شماییم مبادا از جادو در مسیر نادرست بهره برید با این حال شمار بسیاری کافر شدند و از جادو بجای بهره بردن در مسیر درست در به هم زدن رابطه میان زن و شوهرها استفاده کردند.»[9]
در تفسیر نمونه نیز در این باره چنین میخوانیم : «درباره اين دو فرشته كه به سرزمين بابل آمدند، افسانه ها و اساطير عجيبى بوسيله داستان پردازان ساخته شده و به اين دو ملك بزرگ الهى بسته اند تا آنجا كه به آنها چهره خرافى داده اند، و حتى كار تحقيق و مطالعه پيرامون اين حادثه تاريخى را بر دانشمندان مشكل ساخته اند .
آنچه از ميان همه اينها صحيح تر به نظر مى رسد و با موازين عقلى و تاريخى و منابع حديث سازگار است همان است كه در ذيل مى خوانيد: «در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذاء مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان ماءمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند. ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند.
اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر, خود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازهاى براى مردم شدند. با اينكه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يك نوع كفر است ، اما آنها به كارهائى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم شد»[10].
آنچه در بالا آورديم چيزى است كه از بسيارى از احاديث و منابع اسلامى استفاده مى شود و هماهنگى آن با عقل و منطق آشكار است ، از جمله حديثى كه از عيون اخبار الرضا (عليه السلام ) نقل شده (كه در يك طريق از خود امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) و در طريق ديگرى از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) است ) به روشنى اين معنى را تاءييد مى كند . « اما متاسفانه بعضى از مورخان و نويسندگان دائرة المعارفها و حتى بعضى از مفسران در اين زمينه تحت تاثير افسانه هاى مجعولى قرار گرفته اند و داستانى را كه در افواه بعضى از عوام مشهور است درباره اين دو فرشته معصوم الهى ذكر كرده اند كه : آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را براى اين به زمين فرستاد تا بدانند اگر آنها نيز جاى انسانها بودند از گناه مصون نمى ماندند، و خدا را معصيت مى كردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمين مرتكب چندين گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانهاى درباره ستاره زهره نيز ساختند، همه اينها بى اساس و جزء خرافات است و قرآن از اين امور پاك مى باشد و اگر تنها در متن آيات فوق بينديشيم خواهيم ديد كه بيان قرآن هيچ ارتباطى با اين مسائل ندارد.»[11]
با اینکه دیدگاه های متفاوت درباره این داستان بسیار است اما اینگونه به نظر میرسد که محققین تفسیرنمونه دلایل جامع تر و عقلانی تری ارائه داده اند.
2,3-سلیمان و ساحران بابل
یکی از مسایلی درباره سحر مطرح است بحث جادو وجنبل و رابطه با جنیان در زمان حضرت سلیمان (ع) است از احادیث چنین بر می آید که «در زمان سلیمان (ع) گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگری پرداختند سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آوری کرده در محل مخصوصی نگهداری کنند این نگهدار شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته .
پس از وفات سلیمان (ع) گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند , بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند سلیمان اصلا پیامبر نبود بلکه به کمک همین سحر و جادوگری ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام می داد.
گروهی از بنی اسرایل هم از آنها تبعیت کردندو سخت به جادوگری دل بستند تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند .این قضیه تا آنجا در اذهان مردم جا افتاد بود که وقتی پیامبر خاتم ضمن آیاتی اعلام کرد سلیمان پیامبر است گروهی از علمای یهود گفتند از او تعجب نمی کنید؟و اینچنین بر پیامبر بزرگی چون سلیمان افتراء زدند و او را کافر دانستند.
« اما او هرگز به سحر توسل نجست و از جادوگری برای پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد (ولی شیاطین کافر شدند وبه مردم تعلیم سحر دادند:وَ لکِنَّ الشَّیاطیِنَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ لنَّاسَ السِّحرَ) »[12]
2,4-تاثیر سحر و ساحران
سوره بقره درباره سحر در زمان های گذشته و امروز و حکم سحر از نظر اسلام , و چگونگی تاثیر آن مفصل بحث کرده است « در سوره فلق به پیامبر دستور میدهد از سحر ساحران یا مانند آن به خدا پناه ببرد. و این مفهومش این نیست که پیامبر مورد سحر آنان قرار گرفته بلکه درست به این می ماند که پیغمبر از هرگونه اشتباه , خطا و گناهی نیز به خدا پناه می برده , یعنی با استفاده از لطف خدا از این خطرات مصون می مانده و اگر لطف خدا نبود امکان تاثیر سحر در حق او بود ؛ و از سوی دیگر دلیلی نداریم که منظور از نفاثات فی العقد ساحران باشد .»[13]
ساحران افراد منحرف و دنیا پرستی هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است و با این نشانه به خوبی میتوان آنها را شناخت در حالی که دعوت انبیاء و محتوای آن گواه صدق معجزات آنهاست .اما ساحران چون به نیروی بشری متکی هستند , همیشه کارشان محدود است , اما پیامبران که از نیروی الهی بهره میگیرند , معجزاتشان عظیم و نامحدود است .[14]
2,5-نتیجه تحقیق میدانی درباره سحر
از جمله سولاتی که در تحقیق میدانی از آن سوال شده بود بحث دعا نویسی و جادو جنبل هایی بود که گاه افرادی با عنوان پهلوان در مجامع کوچک مثل روستا ها به نمایش میگذارند .
تقریبا بیش از 70 درصد از افراد مسن به مساله دعا نویسی اعتقاد داشتند و حتی داستانها و ماجراهایی را تعریف کردند که یا به چشم خود دیده بودند و یا درباره نزدیکانشان شنیده بودند. اما افراد جوان تر این مسائل را با تعجب گوش داده و شاید با شنیدن همان چند داستان به این مسائل معتقد میشدند ؛ درمیان این افراد کسانی نیز بودند که با استفاده از اطلاعات مذهبی خود این مباحث را دروغ و مغایر با آموزه های دین میدانستند و درمقابل این مباحث بحث عدل الهی را به میان می آوردند که : نمیتوان این دعا نویسی را موثر در سرنوشت دیگران دانست چرا که خداوند عادل است و این با عدل الهی و قضا و قدر سازگار نیست.
نقد :اولا :دعا مانند یک چاقو میماند که هم میتوان با آن میوه پوست گرفت هم میتوان آدم کشت و این آزمایش الهی است تا هرکس نشان دهد از نعمات الهی چگونه استفاده میکند ثانیا در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده است : « سه گروه داخل بهشت نمی شوند : کسی که همیشه شراب مینوشد (دائم الخمر )و کسی که پیوند با خویشاوندان را قطع کند و کسی که جادو گری را راست و حقیقت بپندارد .»[15] و این بدان معناست که سحر نمیتواند اراده خدا را نغض کند البته با توجه به استفتاء بنده درمورد مغایرت دعانویس با عدل الهی ازدفتر آیت الله مکارم ایشان چنین جواب دادند:
«توجه داشته باشید که ساحران و افراد دیگر نمی توانند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرينش دخالت كنند و چنين نيست كه خدا را در قلمرو حكومتش محدود نمايند بلكه اينها خواص و آثارى است كه او در موجودات مختلف قرار داده، بعضى از آن حسن استفاده مى كنند و بعضى سوء استفاده، و اين آزادى و اختيار كه خدا به انسان ها داده نيز وسيله اى است براى آزمودن و تكامل آنها.»[16]
وسایر مراجع نیز درباره جواز مراجعه به دعا نویسان چنین گفته اند :خواندن و نوشتن دعاهای مأثور (مستند به معصومین و معتبر) برای رفع گرفتاری هایی مانند بیماری، چشم زخم و وسوسه و…از نظر اسلام و فقها و مراجع امری صحیح و پسندیده است. مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی در زمینه دعا و دعا نویسی و تبرک به دعاها فرموده اند:« اگر دعاها از ائمه اطهار «علیهم السلام» نقل و روایت شده باشند و یا مضامین آنها حق باشد، تبرّک جستن به آنها اشکال ندارد. همان گونه که تبرّک جستن به دعاهاى مشکوک به این امید که از معصوم «علیه السلام» باشند، اشکال ندارد.»[17] ایشان همچنین در باره اجرت دعا نویسی فرموده اند:« دریافت یا پرداخت مبلغى به عنوان اجرت نوشتن دعاهاى وارده اشکال ندارد.»[18]
فقیه و مرجع بزرگوار تقلید حضرت آیت ا.. گلپایگانی ره در پاسخ به این سؤال که ” عدّهاى از مردم به منظور برطرف شدن گرفتاریها یا مثلا پیدا شدن گم شده و مانند اینها به دعا نویس مراجعه مىکنند و از وى تقاضاى دعا یا فال یا سحر مىکنند و او هم خبرهائى مىدهد که گاهى درست از آب در مىآید آیا مشروع است یا خیر؟"، فرموده اند:« نوشتن دعاهاى مأثوره براى برطرف شدن گرفتاریها مانع ندارد ولى توسّل به فال و سحر و خبر دادن از خفایاى امور اشخاص که راضى به افشاى آن نیستند جایز نیست.»[19]
اما در مورد چیزهایی مثل تخم مرغ شکستن و نوشتن حروف و لغات و کلمات و سوزاندن آنها، برای رفع چشم زخم و وسوسه که دلیل معتبری برآن نداریم نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، بلکه در صورتی که سوزاندن اوراقى که در آن اسم جلاله و آیات قرآنى و اسامی پیامبر(ص) و ائمه (ع)نوشته شده است بى احترامى محسوب شود، جایز نیست.
همچنین باید توجه داشت افرادی که امروزه به اسم دعا نویس اقدام به این کار می کنند، غالبا قابل اعتماد نیستند
3-مفهوم فال و پیشینه آن
فال بد و نیک، در بین بسیارى از ملتها رواج داشته و دارد. و به انواع گوناگونی همچون کفبینی، شانهبینی، ماسهبندی و… از قدیم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلی، نگرانی و درماندگی دست به اینکار میزنند.
اما شاید بتوان گفت اولین کسانی که فالگیری را شروع کردند کولی های فرانسوی بودند که کم کم این کار انها بین مردم رواج پیدا کرد.در ایران نیز ظاهرا با حمله مغولها جادوگری و طالع بینی نیز وارد کشور شده است.[20] که امروز به گونه های متفاوتی دیده میشود مثلا : فال به دیدار و چهرهزدن، فال به بدشگونی صدای برخی پرندگان مانند جغد و کلاغ، فال نخود، فال قهوه ,فال حافظ, فال پاکت و برتر از اینها استخاره با قرآن کریم نمونههایی از آن است.
آنان اموری را به فال نیک می گرفتند و دلیل بر پیروزی و پیشرفت کارشان می دانستند و اموری را به فال بد می گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامی و عدم پیروزی می پنداشتند . در حالی که هیچگونه رابطه منطقی در میان پیروزی و شکست با اینگونه امور وجود نداشت , مخصوصا در قسمت فال بد , غالبا جنبه خرافی و نامعقولی داشته ودارد . این دو گرچه اثر طبیعی ندارند , ولی بدون تردید اثر روانی میتوانند داشته باشند ,فال نیک غالبا مایه امیدواری و حرکت است و فال بد موجب یاس و ناامیدی و سستی و ناتوانی .
از کهن ترین نمونههای فال بینی از شهر «سیپار» میتوان نام برد که در آنجا «شمش»[21] را بسیار میستودند و به او افتخار میکردند و میپنداشتند که وی هنر غیبگویی و فالبینی را رونق بسیار بخشیده است.[22] پدر تموز (Tammuz) نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی به وسیلهی آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن «گیلگمش»(Gilgamesh).[23] در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثّری داشته است. یونانیان دربارهی هر چیزی میخواستند ارادهی خدایان را بدانند و میپنداشتند ارادهی خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود.[24]
فال؛ به معانی «شگون، پیشبینی و پیشگویی» آمده است.[25] در زبان عربی «فأل» میگویند که به معنای خوشبینی و تفأل به نیکی و خوبی، و ضد «طیرة»(شُوم) است.[26]
واژهی «تطیّر» از ریشهی «طیر» (پرنده) گرفته شده است و به معنای فال زدن به پرندگان است، ولى بعدها دربارهی هر چیزى که با آن فال نیک یا فال بد بزنند به کار رفته است (تفاؤل و تشاؤم).[27]
رابطهی بین تطیّر و طیر و نحوهی اشتقاق تطیّر از طیر را این چنین شرح دادهاند: « عرب ها به مرغان فال میزدند، و آن را «زجر» مینامیدند، و چون به سفر میرفتند، و در راه به آن برمیخوردند، کارى میکردند که آن را از خود دور کنند، اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز میکرد آن را به فال نیک میگرفتند، و اگر از طرف راست ایشان به سوى چپشان میپرید آن را شوم دانسته و به فال بد میگرفتند، به همین جهت فال بد را تطیّر نامیدند.[28] تا اینکه پس از گذشت زمان غالباً در تشاؤم (شوم بودن)بهکار رفت و مترادف آن شد؛ یعنی تنها در مورد چیزهایی بهکار برده شد که انسانها آنها را اسباب بدی میپنداشتند.» [29]
طائر واژهی دیگری است که یکی از موارد استعمال آن در قرآن کریم در ارتباط با موضوع تطیّر است[30] و به معنای بدبختی و شوم بهکار رفته است؛مثلا در آیه 131 سوره اعراف آمده است که :(…و اَلا انَّما طائِرُهُم عندَ اللهِ وَلکِنَّ اکثرهم لایعلَمُون؛ بدبختی و عقوبتی که خداوند در برابر اعمال بد کفار و مشرکان تدارک دیده است[31]«(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: به خاطر خود ماست، ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: از بدشگونی موسى و کسان اوست! آگاه باشید سرچشمهی همه اینها، نزد خداست ولى بیشتر آنها نمیدانند».[32]
3,1-فال نیک و بد در اسلام
همانطور که گفته شد شاید تنها اثری که فال میتواند داشته باشد اثر روانی آن است که فال نیک مایه امیدواری و فال بد مایه یاس و ناامیدی میشود. شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده است اما فال بد به شدت محکوم گردیده است .
در حدیث معروفی از پیامبر نقل شده است « تفائلوا با الخیره تجدوه »[33] یعنی کارها را به فال نیک بگیرید و امیدوار باشید تا به آن برسید ؛ جنبه اثباتی این موضوع منعکس است و در حالات خود پیغمبر و پیشوایان اسلام نیز دیده میشود که گاهی مسائلی را به فال نیک می گرفتند , مثلا در جریان بر خورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیه می خوانیم :« هنگامی که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر آمد و حضرت از نام او آگاه گردید , فرمود (قد سهل علیکم امرکم ) یعنی از نام سهیل من تفأل می زنم که کار بر شما سهل و آسان می گردد.»[34]
دانشمند معروف دمیری که از نویسندگان قرن هشتم هجری است , در یکی از نوشته های خود اشاره به همین مطلب کرده و می گوید : «این که پیامبر فال نیک را دوست می داشتند , به خاطر آن بود که انسان هرگاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر قدم برمیدارد و هنگامی که امید خود را از پروردگار قطع کند در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختی کشیدن است.»[35]
اما از فال بد که عرب آن را تطیّر و طیره می نامد , در روایات اسلامی شدیداً مذمت شده چنان که در قرآن مجید نیز مکرر به آن اشاره و آن را محکوم کرده است.
از جمله در حدیثی از پیامبر می خوانیم : (الطیره شرک) فال بد زدن و آن را موثر در سرنوشت دانستن یک نوع شرک به خداست .و نیز می خوانیم : (اگر فال بد اثری داشته باشد همان اثر روانی است) امام صادق (ع) فرمودند : « فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را می پذیری , اگر آن را سبک بگیری کم اثر خواهد بود و اگر آن را محکم بگیری پراثر , و اگر به آن اعتنا نکنی , هیچ اثری نخواهد داشت .»[36]
در اخبار اسلامی از پیامبر نقل شده است که راه مبارزه با فال بد بی اعتنایی است . از پیامبر (ص) نقل شده است که : « سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمی ماند و وسوسه های آن در درون قلب غالب اشخاص پیدا می شود ؛ فال بد , حسد و سوء ظن , عرض کردند : چه کنیم ؟ فرمودند : هنگامی که فال بد زدی اعتنا مکن و بگذر و هنگامی که حسد در دلت پیدا شد , عملا کاری برطبق آن انجام مده و هنگامی که سوء ظن پیدا کردی آن را نادیده بگیر .»[37]
عجیب است که موضوع فال بد و نیک , حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر, و حتی نوابغ معروف وجود داشته و دارد .از جمله در میان غربی ها رد شدن از زیر نردبام , افتادن نمک دان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته می شود .
با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد , و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه برای مبارزه با آن تقویت روح , توکل و اعتماد بر خدا در دلهاست , همان طور که در روایات اسلامی به آن اشاره شده است .[38]
3,2- نتیجه تحقیق میدانی درمورد فال زدن
بیشتر سوالاتی که در تحقیق میدانی مطرح شده بود درمورد فال زدن بود,چراکه این مساله از شیوع بیشتری برخوردار است و اتفاقا افراد جوان تر نیز با شوق بیشتری از این مساله حمایت میکردند شاید مهمترین دلیل این مساله جنبه امید دهنده فال بود و بخاطر همین مساله افراد بیشتری از آن حمایت میکردند مثلا درمورد فال به پرندگان یا تفال سایراتفاق های ساده اطراف دیده میشد که افرادی بسیار به آن ها معتقد بودند و با انرژی فراوانی از آن سخن میگفتند.
نقد : همانطور که گفته شد شاید تنها اثری که فال دارد اثر روانی آن است و اگر درمواردی نیز مشاهده میشود که فال درست در می آید بر اثر تلقین و تاثیر بر ضمیر ناخود آگاه انسان است نه چیز دیگر.همانطور که در کتاب قانون راز به مساله تلقین و اثر آن بر ضمیر ناخود آگاه انسان پرداخته شده و دانشمندان و روانشناسان زیادی از آن حمایت کرده اند.
4-چشم زخم
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند : «( انّ العین حقٌّ و انّها تُدخل الجمل و الثور التنور) یعنی : چشم زخم حق است و به قدری کارساز است که شتر و گاو را داخل تنور میکند .»[39] این سخن، کنایه از این است که شتر بر اثر چشم زخم، مریض میشود و صاحبش از ترس تلف شدنش، او را ذبح میکند. یعنی بعضی از چشم ها تا این حد قدرت دارند.
البته همیشه اینطور نیست که چشم زخم تنها از جانب دشمن باشد گاهی ممکن است دوست از دوست خودش به خاطر داشتن کمالی تعجب کند و لذا در حدیث داریم که اگر از دوست خود چیزی دیدید که تعجب کردید خدا را به یاد آورید تا بلای چشم زخم دفع شود و چه بسیارند کسانی که به وسیله چشم زخم هلاک شده و جان داده اند .
«البته حق بودن چشم زخم به این معنا نیست که ما نسبت به برخی از افراد سوء ظن داشته باشیم و آنان را متهم به شوری چشم کنیم . و یا کوتاهی های خودمان را در بعضی از موارد به حساب چشم زخم بگذاریم . در روایات می خوانیم : صدقه , دعا , خواندن سوره های ناس و فلق و امثال آن میتواند مانع چشم زخم شود .»[40]
4,1- واقعیت چشم زخم
آیت االه مکارم درباره حقیقت چشم زخم نوشته اند : «چشم زخم نیروی مرموزی است که در چشم برخی انسانها وجود دارد که ممکن است با یک نگاه مخصوص، طرف مقابل را بیمار یا هلاک کند .»[41]
بسیاری از مردم چشم زخم و شوری چشم را جزو امور خرافی دسته بندی می كنند و هیچ گونه اعتقاد و باوری به آن ندارند. با این همه به نظر می رسد كه قرآن بر خلاف این باور نه تنها آن را جزو امور خرافی دسته بندی نمی كند بلكه به نمونه هایی از آن نیز اشاره می كند و گزارش های تاریخی قرآنی از گذشتگان و پیشینیان نیز آن را تایید می كند..
بررسی های علمی اثبات كرده است كه آدمی دارای نیروی شگفتی است كه می تواند آثار مثبت و یا منفی به جای گذارد.
دانشمندان امروز بر این باورند كه در برخی از افراد، روح و توان منحصر به فردی است كه می تواند اشیا را نه تنها جا به جا كند بلكه مانند اشعه لیزر آن را منفجر و متلاشی نماید. این انرژی گاه از راه چشم ساطع می شود..
مفسران تفسیر نمونه بر این باورند كه این نیرو در برخی از چشم ها تقویت شده و شخص از راه امواج ویژه ای می تواند در دیگری تأثیر بگذارد. بسیاری می گویند كه افرادی را دیده اند و یا می شناسند كه می توانند از راه چشم، حیوانی را بكشند و یا اشیایی را جابه جا كرده و یا وسیله ای را تخریب كنند. به نظر آنان نه تنها نباید در انكار این امور لجاجت كرد بلكه باید امكان وجودی و وقوعی آن را از نظر عقل و علم دور نداشت و آن را پذیرفت.[42]
از حضرت امیرمؤمنان علی (ع) نقل شده كه فرمودند:« العین حق و الرقی حق؛ چشم زخم حق است و توسل به دعا و خداوند برای دفع آن نیز حق است. »[43] مفسران تفسیر نمونه بر این اعتقادند كه دعا و توسل به خدا می تواند نیروی مرموز چشم ها را بی اثر سازد و از آثار مخرب آن جلوگیری كرده و یا بكاهد. [44]از رسول گرامی نقل شده كه فرمود: چشم زخم واقعیت دارد و مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار می دهد[45]و نیز آن حضرت روزی از گورستان بقیع می گذشت به همراهان خویش فرمود: « به خدا سوگند! بیش تر اهل این گورستان به سبب چشم زخم در این جا آرمیده اند. » [46]
4,2- قدرت تخریبی چشم در افراد متفاوت
قدرت تخریبی چشم بستگی به نیروی باطنی هر شخص مختلف است. انسان ها به طور طبیعی از چنین توان و انرژی برخوردار می باشند. البته در برخی از اشخاص به سبب علل طبیعی و یا آموزش های خاص و تحولات درونی و بیرونی تقویت می شود و ناخودآگاه آثار خود را به جا می گذارد ولی این گونه نیست كه این نیرو اختصاص به برخی داشته باشد و دیگران از آن محروم باشند بلكه همگان دارای نیرو و توانی از این دست هستند.
اما باید توجه داشت که وسوسه های شیطان سبب نشود که اعتقاد به این امر ایجاد بدبینی در میان دوستان و اطرافیان کند زیرا در این گونه شرایط مشکلات بسیاری پیش میآید و بدبینیها نیز بیشتر میشود و به دنبال آن گرفتاریها و نکبت در زندگی افزایش مییابد.
4,3- چشم زخم از منظر قرآن کریم
به نظر میرسد در قرآن، آیهای که به صراحت از «چشم زخم» سخن گفته باشد وجود ندارد اما در قرآن آیاتی وجود دارد که در مورد «چشم زخم» به آن استناد شده است از جمله :
« وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ؛و مسلماً نزدیک بود کسانی که کفر ورزیدند هنگامی که آگاه کننده (= قرآن) را شنیدند با چشمانشان تو را بلغزانند و میگویند: قطعاً او دیوانه است»[47]
بعضی مفسران نقل کردهاند که : «در قبیلهی بنی اسد افرادی بودند که قدرت چشم زخم داشتند و برخی از آنها میخواستند پیامبر(ص) را چشم زخم بزنند که آیهی فوق به این مناسبت نازل شد.»[48]
البته آیت الله قرائتی دیدگاه دیگری را نیز مطرح کرده اند که: « با توجه به سیاق و لحن آیه که میفرماید: «نزدیک است که کافران با چشم، تو را بلغزانند» میتوان این قول را نیز پذیرفت که: این آیه کنایه از نگاههای بسیار غضب آلود است مثل اینکه میگوییم فلان کس آنچنان بد به من نگاه کرد که گویی میخواست مرا با نگاهش بخورد یا بکشد.»[49]
و نیز در جای دیگر میفرماید :
«وَ قَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ »[50]
دراین آیه شریفه آمده که حضرت یعقوب(ع) از فرزندش میخواهد که از یک در وارد نشوند بلکه از چند در وارد شوند علت این امر چیست؟
گروهی از مفسران گفتهاند: علت این بوده که برادران یوسف از جمال کافی بهرهمند بودند (اگر چه یوسف نبودند ولی برادران او بودند) و هم قامتهای رشید داشتند، و پدر نگران بود که جمعیت یازده نفری که قیافههای آنان نشان میداد از یک کشور به مصر آمدهاند، توجه مردم را به خود جلب کنند، او نمیخواست از این راه چشم زخمی به آنها برسد.
درست است که چشم زخم حق است اما قبول تأثیر چشم زخم به این معنا نیست که به کارهای خرافی و اعمال عوامانه در این گونه موارد پناه برده شود که هم بر خلاف دستور شرع است و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه به اصل موضوع میشود، همان گونه که آلوده شدن بسیاری از حقایق با خرافات، این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است .
به هرحال سیاله مغناطیسی مخصوصی که از چشم بیرون میپرد، قابل توجیه میباشد، هر چند عوامالناس آنرا با مقدار زیادی از خرافات آمیختهاند.
5- مفهوم سعد و نحس ایام و پیشینه آن
در میان مردم معمول است، بعضى از روزها را «روز سعد و مبارک»، و بعضى را «روز شوم و نحس» مى شمرند، هر چند در تعیین آن اختلاف بسیار است ، اما سخن اینجا است که، این اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟ و یا از اسلام گرفته شده است؟
البته، این از نظر عقل محال نیست که، اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضى داراى ویژگیهاى نحوست، و بعضى ویژگیهاى ضد آن، هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات یا نفى چنین مطلبى در اختیار نداریم، همین اندازه مى گوئیم: ممکن است، ولى از نظر عقل ثابت نیست.
بنابراین، اگر دلائل شرعى از طریق وحى، که افقهاى وسیع ترى را روشن مى سازد، بر این معنى در دست داشته باشیم، قبول آن نه تنها بى مانع، بلکه لازم است.
درباره ریشه معنایی سعد درفرهنگ معین چنین آمده است :« سعد در عربی نقیض نحس باشد, نیک , همایون شدن , نیکبختی , میمون و مبارک شدن , نیک بخت کردن , نیکبخت گردانیدن »[51]
و درباره کلمه نحس گفته اند : «شوم ، نامبارک . ج . نحوس »[52] و در فرهنگ دهخدا به معانی« بداختر, نافرجام شوم , نامبارک , مرخشه , نقیض سعد , نامبارک , ضد سعد , مشئوم . منحوس , منحوسه , ناخجسته , نافرخنده , بدبخت»[53]آمده است.
5،1- سعد و نحس ایام از دیدگاه اسلام
در آیات قرآن، تنها در دو مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است: یکى در آیات سوره قمر، و در قرآن کریم درباره سعد و نحس ایام سخن گفته شده است از جمله در آیه 16 سوره «فصّلت» که درباره ماجراى قوم «عاد» سخن مى گوید، در آنجا مى خوانیم: « فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیّام نَحِسات: «ما تندبادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختیم».[54]
و در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضى از آیات قرآن دیده مى شود، چنان که درباره «شب قدر» مى فرماید: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَة مُبارَکَة: «ما قرآن را در شبى پربرکت نازل کردیم».[55] .
به این ترتیب، قرآن جز اشاره سربسته اى به این مسأله ندارد، ولى در روایات اسلامى، به احادیث زیادى در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد مى کنیم که، هر چند بسیارى از آنها روایات ضعیف است، و یا احیاناً آمیخته با بعضى روایات مجعول و خرافات مى باشد، ولى همه آنها چنین نیست، بلکه روایات معتبر و قابل قبولى در میان آنها بدون شک وجود دارد، چنان که مفسران نیز در تفسیر آیات فوق بر این معنى، صحه نهاده اند.
محدث بزرگ، مرحوم علامه «مجلسى» روایات فراوانى در «محمد باقر , مجلسی , ناشر :کتاب خانه مسجد ولی عصر , تهران » در این زمینه آورده است.[56]
در اینجا به طور خلاصه و مختصر به چند روایت اشاره میکنیم در این روایات «سعد و نحس ایام» در ارتباط با حوادثى که در آن واقع شده است، تفسیر شده، فى المثل در روایتى از امیر مؤمنان «على»(علیه السلام)مى خوانیم: « شخصى از امام(علیه السلام) درخواست کرد تا درباره روز «چهارشنبه» و فال بدى که به آن مى زنند و سنگینى آن، بیانى فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟
فرمود: آخِرُ أَرْبِعَاءَ فِى الشَّهْرِ وَ هُوَ الْمَحَاقُ وَ فِیهِ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ أَخَاهُ… وَ یَوْمَ الْأَرْبَعَاءِ أَرْسَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الرِّیحَ عَلَى قَوْمِ عَاد: «منظور چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد، و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت… و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم «عاد» فرستاد».[57]
لذا بسیارى از مفسران به پیروى بسیارى از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس مى دانند، و از آن تعبیر به «أَرْبَعاءُ لاتَدُور» مى کنند (یعنى چهارشنبه اى که تکرار نمى شود).
در بعضى دیگر از روایات، مى خوانیم: روز اول ماه، روز سعد و مبارکى است; چرا که آدم در آن آفریده شد، همچنین روز 26; چرا که خداوند دریا را براى موسى شکافت.[58]
یا این که:« روز سوم ماه، روز نحسى است; چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند، و لباس بهشتى از تن آنها کنده شد.»[59]
یا این که: «روز هفتم ماه، روز مبارکى است; چرا که نوح سوار بر کشتى شد (و از غرقاب نجات یافت).»[60]
یا این که: در مورد «نوروز» در حدیثى از «امام صادق»(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «روز مبارکى است که کشتى نوح بر جودى قرار گرفت، و جبرئیل بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل شد، و روزى است که على(علیه السلام) بر دوش پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفت بتهاى کعبه را شکست، و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود…».[61]
در حدیث دیگر، مى خوانیم: «یکى از یاران امام ششم(علیه السلام) از آن حضرت پرسید: آیا در هیچ روزى از روزهاى مکروه چهارشنبه و غیر آن، سفر کردن مناسب است؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «سفرت را با صدقه آغاز کن و «آیة الکرسى» را به هنگامى که مى خواهى حرکت کنى، تلاوت کن» (و هر کجا مى خواهى برو).»[62]
در حدیث دیگرى نیز آمده است: یکى از یاران امام دهم «على بن محمد الهادى»(علیه السلام) مى گوید: «خدمت حضرت(علیه السلام) رسیدم، در حالى که در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود، سوارى از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد، و در وسط جمعیت گرفتار شدم، و لباسم را پاره کردند، گفتم: خدا مرا از شر تو اى روز حفظ کند، عجب روز شومى هستى! امام(علیه السلام) فرمود: با ما ارتباط دارى و چنین مى گوئى؟! و روز را که گناهى ندارد، گناهکار مى شمرى؟ آن مرد نقل مى کند از شنیدن این سخن، به هوش آمدم و به خطاى خود پى بردم، عرض کردم: اى مولاى من! استغفار مى کنم، و از خدا آمرزش مى طلبم، امام(علیه السلام) افزود: مَا ذَنْبُ الْأَیَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِیتُمْ بِأَعْمَالِکُمْ فِیهَا؟: «روزها چه گناهى دارد که شما آنها را شوم مى شمرید، هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را مى گیرد»؟!
راوى مى گوید: «عرض کردم من براى همیشه از خدا استغفار مى کنم و این توبه من است اى پسر رسول خدا»!
امام(علیه السلام) فرمود: مَا یَنْفَعُکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُعَاقِبُکُمْ بِذَمِّهَا عَلَى مَا لَاذَمَّ عَلَیْهَا فِیهِ أَ مَا عَلِمْتَ یا حَسَن أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالْأَعْمَالِ عاجِلاً وَ آجِلاً؟، قُلْتُ: بَلِى یا مَوْلاىَ، قالَ(علیه السلام) لاتَعُدْ وَ لاتَجْعَلْ لِلْأَیَّامِ صُنْعاً فِی حُکْمِ اللَّهِ!: «این براى تو فایده اى ندارد، خداوند شما را مجازات مى کند، به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد، آیا تو نمى دانى که خداوند ثواب و عقاب مى دهد، و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد، سپس افزود: دیگر این عمل را تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند کار و تأثیرى قرار مده»![63]
این حدیث پر معنى، اشاره به این است که، اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد، به فرمان خدا است، هرگز نباید براى آنها تأثیر مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بى نیاز دانست، و آنگهى، نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد، به تأثیر ایام ارتباط داد، و خود را تبرئه کرد. و شاید این بیان بهترین راه، براى جمع میان اخبار مختلف در این باب است
5,2- اسلام و تاثیر کواکب بر حوادث زمینی
در روایات بسیاری مشاهده شده است که حالت کواکب آسمانی را بر وقایع زمینی موثر دانسته اند از جمله :
چنانکه امام صادق (ع) فرموده اند: «در اول ماه و میان ماه و آخر ماه جماع مکن که باعث سقط فرزند (جنین) می شود و اگر فرزندى متولد شود ممکن است دیوانه باشد یا صرع داشته باشد »[64]
- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: « مرد نباید در شب چهارشنبه با زن خود جماع کند.»[65]
5- حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرموده اند:« هر که جماع کند با زن خود در تحت الشعاع پس با خود قرار دهد افتادن فرزند از شکم پیش از آنکه تمام شود.»[66]
6- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: «جماع مکن در اول ماه و میان ماه و آخر ماه که باعث این می شود که فرزند سقط شود و نزدیک است که اگر فرزندی بهم رسد دیوانه باشد یا صرع داشته باشد، نمی بینی کسی را که صرع می گیرد اکثر آن است که یا در اول ماه یا در آخرماه می باشد.»[67]
- حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) فرموده اند: «که مستحب است در شب اول ماه رمضان جماع کردن »[68]
و شاید این احادث و احادیث نقل شده دیگرمجوزی باشند که ما تغییرات حالات کواکب را بر وقایع زمینی موثر بدانیم , چنانکه برخی از منجمین با توجیحات خود این واقعه را تایید کرده اند اما در این نوشتار مجالی برای پردازش به این مساله نیست .
6-ریشه های خرافات در نوروز
درباره ریشه خرافات در نوروز استاد مطهری نوشته اند :« در بین پیروان دین اسلام به ویژه مردم عادی و آنهایی که از معارف غنی اسلامی بی خبرند نیز خرافات مشاهده می شود. سنت دیرین ایرانی نوروز از این قاعده مستنی نیست با وجود آداب بسیار نیک همچون دید و باز دید اعمال خرافی در این آیین ملی وجود دارد. بزرگان دینی در طول تاریخ تلاش کردند که مردم مسلمان را نسبت به خرافی بودن برخی از اعمال نوروز آگاه کنند و به اعمال نوروزی رنگ دینی بدهند که :
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ …[69]؛ رنگ خدایى(بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟!
در نوروز عمده خرافات در خصوص روز سیزدهم فروردین است. مردم عوام آن روز را نحس می دانند و برای اینکه از نحسی این روز رها شوند روز سیزده از خانه به بیابان و سبزه زار پناهنده می شوند. در کنار این خرافه چند خرافه دیگر نیز پدید آمده که ظاهرا ناشی از همین نحس دانستن این روز است. مانند سبز کردن سبزه قبل از عید و گذاشتن آن سر سفره هفت سین و در آخر دور ریختن آن در روز سیزدهم. البته یک خرافه دیگر در مراسمات قبل از عید به نام چهارشنبه سوری هست که برای آن نیز نمی توان توجیه عقلایی یافت. بلکه تا به حال آثار و تبعات جبران ناپذیر جسمی و روحی بدنبال داشته است. سفره هفت سین هم با اعتقاد به اینکه شگون می آورد دلیلی ندارد اما از آن جهت که فال نیک است عیبی نباید داشته باشد مگر آنکه قائل شویم که این عمل می تواند زندگی ما را از این رو به آن رو کند. یعنی برای طبیعت در کنار خداوند متعال اثر گذاری بر جهان را بپذیریم همانگونه که مادی گرایان قائلند که منجر به شرک می شود. بنابراین خرافت در نوروز این چند تاست:
1.نحوست سیزده
2.گره زدن سبزه و دور ریختن آن
3. خارج شدن از منزل در روز سیزده فروردین
4. سفره هفت سین
5. چهارشنبه سوری (مقدمه برای ورود به عید (
شاید دلیل برخی از این خرافات این باشد که , بشر به طور کامل خودخواه است… یعنی نمی خواهد مسئله شکستهای خودش را متوجه خودش بکند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود… بشر برای اینکه از تقبل مسئولیتها فرار کند آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای 13 برای … نحوست قائل شده است… خاصیت دیگر روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش و تفکر و جستجو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت اینکه ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز 13 بود؛ قرآن کریم در آیات زیادی با کمال صراحت این مطلب را می گوید که منشأ فال بد هر شومی و نحوستی که وجود دارد خارج از وجود خود بشر نیست» [70].
با توجه به این مطالب معلوم میشود که خرافه در تمام شئون زندگی بشر وارد شده است و مردم کشور ما از این مسأله مستثنا نیستند لذا برما که خود را پیام آور اسلام برای تمام بشریت میدانیم واجب است دقت نظر بیشتری داشته باشیم و مبادا که کوتاه بینی و خرافه پردازی ما به حساب دین و اسلام نوشته شود (چنانکه متاسفانه چنین شده است و شبکه های ماهواره ای در ترویج چنین تفکر اهتمام کامل ورزیده اند)ودشمن از غفلت ما سوء استفاده کرده و عملا بسیاری از تلاش های تبلیغی خود را با این عقاید خرافی از بین ببریم و با اعتقاد به چنین مسائلی یا دیدگاه اشتباه نسبت به آنها به جای دعوت ملت ها به اسلام آنان را بجای گرایش به دین از آن روی گردان کنیم .
کتابنامه
قرآن کریم
نهج البلاغه
آخوندی مصطفی ، غذا و تغذیه در آموزه های دینی و یافته های علمی , قم ، نشر زمزم هدایت ، 1388
ابن شهر آشوب , محمد بن علی , مناقب آل ابی طالب, بيروت , انتشارات علامه قم ,بی تا
ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، چاپ اول، تهران ، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه 1386ش
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس، احمد (صاحب الجوائب)، دار الفکر للطباعة , بی جا , بی تا
حراني، حسين بن شعبه، تحف العقول، مترجم: احمد جنتي، چاپ اول ، انتشارات علميه اسلاميه، 1363.
حرعاملی ، محمدبن الحسن ، وسائل الشیعه ، بیروت ، داراحیاءالتراث العربی ، بی تا
دشتي، سيدمصطفي، معارف و معاريف، چاپ سوم، تهران، مؤسسه قرآني آرايه، 1379
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، دار القلم، الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛
- زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ سوم ، بیروت، دار الکتاب العربی ، 1407ق.
ژیران، ف، فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ترجمه: اسماعیل پور، ابوالقاسم، انتشارات فکر روز، 1375ش , بی جا
سید رضی , نهج البلاغه, ترجمه : محمدجواد شریعت ,انتشارات کتابخانه ملی , بی جا , بی تا
صفي پور، عبد الرحيم، منتهي الارب في لغة العرب، تهران، چاپ اسلاميّه، 1377
طباطبایی ، محمدحسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ اول , بیروت ، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات , بی تا
عروسی الحویزی ، عبد علی بن جمعة ، نورالثقلین ، چاپ چهارم : قم ، مؤسسه اسماعیلیان ، 1373
علی اکبر , میرزایی , نهج الفصاحه ,انتشارات چاف
آیت الله سید علی ,خامنه ای , أجوبة الاستفتاءات
عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ویراستار: علیزاده، عزیزالله , چاپ اول ، ، تهران، انتشارات راه رشد، ، 1389ش
فیض کاشانی ، ملامحسن ، تفسیر صافی ، بیروت ، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات ، بی تا
قدیانى، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، چاپ ششم، تهران، انتشارات آرون، 1387ش
قمی ,عباس , سفینة البحار،, ناشر: دارالاسوة للطباعة و النشر، الطبعة الاولی، 1414 ق , بی جا
كاشاني، مولي فتح اللّه ، منهج الصّادقين، تهران، انتشارات كتاب فروشي علميّه اسلاميّه، بي تا
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق
گلپایگانی, محمد رضا , مجمع المسائل
مجلسی ، محمدباقر ، بحار الانوار ، بیروت ، داراحیاء التراث العربی ، 1403 ق .
——, حلية المتقين , چاپ اول , موسسه انتشاراتی امام عصر (عج) 1381
محسن , قرائتی , تفسیر نور , چاپ دوازدهم , ناشر مرکز درسهایی از قرآن , , سال 1391 , بی جا
محمّدي ري شهري، محمّد، ميزان الحكمه، چاپ دوم، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1367
مطهری،مرتضی , پانزده گفتار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1380.
مکارم شیرازی ، ناصر و دیگران ، تفسیر نمونه ، چاپ سی و یکم : تهران ، دارالکتب الاسلامیه ،
ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمهی حکمت، علیاصغر، تهران ، انتشارات پیروز، 1354ش.
واسطى زبیدی، سید محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، چاپ اول , بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع ، 1414ق؛
سایت واژه یاب
[1] فرهنگ فارسی عمید , واژه خرافات
[2] فرهنگ فارسی معین , واژه خرافات
[3] معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، جلد 5، از ص111به نقل از منتهی الارب
[4] تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، ج 1،ص 421
[5]مصطفی آخوندی ، غذا و تغذیه در آموزه های دینی و یافته های علمی ، ص 260
[6] ناصر مکارم شیرازی , تفسیر نمونه, ,جلد 6 , صفحه 266
[7] مفردات راغب ماده سحر
[8] ناصر مکارم شیرازی , تفسیر نمونه, , جلد 6 , صفحه 268
[9] تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، بحث روایتی آیهٔ ۱۰۲ سوره بقره به نقل از گفتگوی علی بن موسی الرضا با مأمون
[10]تفسیر نمونه , جلد 1 , صفحه 374
[11] همان ، جلد۱، صفحه : ۳۷۵
[12][12] سوره بقره 2, آیه 102
[13] ناصر , مکارم شیرازی , تفسیر نمونه , جلد 27 , صفحه 499
[14] همان , جلد 16 , صفحه 94
[15]علی اکبر , میرزایی , نهج الفصاحه ,انتشارات چاف , صفحه 201
[16] استفتاء از طریق سایت آیت الله مکارم شیرازی
[17] أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص: 320،مس1432.
[18] همان، م س 1431.
[19] مجمع المسائل (للگلپایگانی)، ج1، ص: 567، س 107.
[21] شمش، از معروفترین خدایان نواحى شرقى نزدیک، و به نام خداى قانون و نظم و عدالت بوده و مرکز پرستش وى در سیپار بود.
قدیانى، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 2، ص 529، انتشارات آرون، تهران، چاپ ششم، 1387ش.
[22] ژیران، ف، فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ترجمه: اسماعیل پور، ابوالقاسم، ص 67، انتشارات فکر روز، 1375ش.
[23] همان، ص 82، 94 و 106.
[24] ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمهی حکمت، علیاصغر، ص 248، انتشارات پیروز، تهران، 1354ش.
[25]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ویراستار: علیزاده، عزیزالله، ص 784، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش.
[26] . ر.ک: زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، ج 3، ص 4، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس، احمد (صاحب الجوائب)، ج 11، ص 513، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ واسطى زبیدی، سید محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 15، ص 563، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ بستانى، فواد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى، ص 653، نشر اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش
[27] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 528 و 529، دار القلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 7، ص 154.
[28] زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 371، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[29] ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 8، ص 250 و 251، بینا، بیجا، بیتا؛ ر.ک: زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص 261، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1386ش؛ اسماعیل صینى، محمود، المکنز العربی المعاصر، ص 24، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت، چاپ اول، بیتا.
[30] برخی از آیات مربوط به تطیّر عبارتند از: نمل، 47؛ یس، 19.
[31] مفردات ألفاظ القرآن، ص 529.
[32] اعراف، 131.
[33] میزان الحکمه , جلد 3 , انتشارات دارالحدیث , صفحه 2353
[34] مناقب , جلد 1 , انتشارات علامه قم , صفحه 203
[35] سفینة البحار , جلد 2 , انتشارات کتابخانه نسائی , صفحه 102
[36] وسایل الشیعه , جلد 11 , انتشارات آل بیت , صفحه 361 ؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 8، ص 197 و 198، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[37]تفسیر نمونه , جلد 6 , صفحه 82
[38] ناصر مکارم شیرازی , تفسیر نمونه, ,جلد 6
[39]محمد باقر , مجلسی ,بحار الانوار , ناشر :کتاب خانه مسجد ولی عصر , تهران , جلد 3 , صفحه 17
[40] محسن , قرائتی , تفسیر نور , جلد 10 , صفحه 192
[41] ناصر مکارم شیرازی , تفسیر نمونه,، ج ۲۴، ص ۴۲۴
[42]تفسیر نمونه، ج24 ص427
[43] سید رضی , نهج البلاغه, ترجمه : محمدجواد شریعت ,انتشارات کتابخانه ملی؛صفحه 546 , كلمات قصار جمله 400
[44], مکارم شیرازی ناصر مکارم شیرازی , تفسیر نمونه, ج24 ص428ناصر,
[45]بحارالانوار؛ ج63
[46] (تفسیر منهج الصادقین ج9 ص391)
[47] سوره قلم , آیه 51
[48] تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج ۵، ص ۲۱۵
[49] محسن , قرائتی , تفسیر نور , جلد 10 ,ناشر مرکز درسهایی از قرآن , چاپ دوازدهم , سال 1391 , صفحه 191
[50] سوره یوسف آیهی ۶۷
[51]سایت واژه یاب
[52]همان
[53]همان
[54] باید توجه داشت که «نحسات» در این آیه صفت براى «ایام» است، یعنى ایام مزبور توصیف به نحوست شده، در حالى که در آیات مورد بحث «فِی یَوْمِ نَحْس مُسْتَمِر»، «یوم» اضافه به «نحس» شده، و معنى وصفى ندارد منتها به قرینه آیه فوق باید بگوئیم در اینجا از قبیل اضافه «موصوف» به «صفت» است (دقت کنید).
[55] ـ دخان، آیه 3
[56] «محمد باقر , مجلسی ,بحار الانوار , ناشر :کتاب خانه مسجد ولی عصر , تهران »، جلد 59، «کتاب السماء و العالم»، صفحه 1 تا 91 و قسمتى بعد از آن
[57] تفسیر «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 182 (حدیث 25)
[58] همان مدرک، صفحات 105 و 106
[59] همان مدرک، صفحه 58
[60] همان مدرک، صفحه 61
[61] «محمد باقر , مجلسی ,بحار الانوار , ناشر :کتاب خانه مسجد ولی عصر , تهران »، جلد 59، صفحه 92، جلد 1، باب (یوم النیروز و …).
[62] همان مدرک، صفحه 28، حدیث 12.
[63] «تحف العقول»، صفحه 482 ـ «محمد باقر , مجلسی ,بحار الانوار , ناشر :کتاب خانه مسجد ولی عصر , تهران »، جلد 59، صفحه 2، حدیث 6 (با کمى تلخیص).
[64] مجلسی، محمد باقر، حلیه المتقین، باب چهارم در بیان فضیلت تزویج و آداب آن، فصل چهارم
محمد باقر مجلسی , حلية المتقين , موسسه انتشاراتی امام عصر (عج) 1381 ,چاپ اول ,ص 57
[66] همان , ص57
[67] ص 57 همان ,
[68] ص 58 همان ,
[69]سوره بقره آیه138 ، ترجمه آیت الله مکارم
[70] پانزده گفتار، استاد مرتضی مطهری، ص 162
در دربار پادشاه وزیری بود که بسیار مشکوک به نظر می رسید .
او یک اتاق بزرگ در قصر را به خود اختصاص داده بود که همیشه درب آن اتاق را قفل کرده و اجازه ورود به هیچکس نمی داد .
اطرافیان به او مشکوک شده بودند…نزد سلطان رفته و گفتند : این وزیر شما برای حکومت شما توطئه چیده است …از وقتی به وزارت شما منسوب شده است اتاق بزرگی را در قصر به خود اختصاص داده و در طول روز چند ساعتی را تنها در ۀآن به سر می برد و هیچکس را به آن اتاق راه نمی دهد .
سلطان به سرعت خود را به آن اتاق رساند و در زد مرد در ابتدا در را باز نمی کرد بعد که متوجه شد سلطان در پشت در است در را گشود.
سلطان وارد اتاق شد و دید اتاقی خالی خالی است که تنها یک گودال در آن حفر شده خود را بالای سر گودال رساند و دید تنا مقداری از وسایل ریسندگی در آن است با تعجب بسیار علت را از وزیر خود جویا شد و وزیر چنین پاسخ داد :
در روزگار قبل از وزارت به کار ریسندگی مشغول بودم …این گودال را کنده ام و در آن به ریسندگی مشغول شده ام تا حالا که وزیر شده ام یادم نرود اصل و ریشه من کجاست!
مقدمه:
سپاس خداوند عزوجل را که دین را مایه هدایت انسانها قرار داد و پیامبر بزرگوار خود حضرت ختمی مرتبت محمدمصطفی (ص) و اهل بیت وی (ع) را معلمان بزرگ شرع قرار داد تا حجت را برهمه انسانها تمام گرداند.
یکی از مباحثی که در فرق هندو وبرخی از منقولات عرب دیده میشود بحث تناسخ ارواح است بدین معنا که روح هر انسان پس از مرگش در بدنی دیگر و قالب انسانی دیگر حلول خواهد کرد و اساسا آخرتی در پیش نخواهد بود .برخی از فرق اهل سنت نیز انسان را بدون هیچگونه اختیاری میدانند و اورا شایسته مدح و ذم نمی بینند اما اسلام این نظریات را نمی پذیرد و علاوه بر عقوبت اخروی اعمال , برای آنها عقوبت دنیوی نیز در نظر گرفته است .
این بحث از ابتدای خلقت انسان مورد توجه بوده است , آنجا که ابلیس بخاطر عدم سجده بر آدم از بارگاه الهی اخراج شد و یا آنکه آدم به خاطر عدم اطاعت از دستور خداوند بر زمین هبوط کرد , از نظر علمی نیز در سایت آیت الله بهشتی آمده است
مفهوم و معنای تجسم و بازتاب اعمال حتی قبل از اسلام نیز وجود داشته است(ر.ک: دادبه، 1385: ج14، ص582) چنان که صدرالمتالهین سابقهی آن را به برخی از فلاسفهی یونان باستان همچون فیثاغورث، سقراط و افلاطون میرساند(ملاصدرا، 1377: ص 143؛ همو، 1990: ج9، ص6)
بهرحال این نظریه قرآن است که اعمال هم بازخورد دنیوی دارند و هم بازخورد اخروی چنانکه قرآن مجید مىفرماید:
« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرى آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْض» : اگر آدمیان پارسایى پیشه مىساختند، هماره نعمتها و برکات را از آسمان و زمین برایشان فرو مىریختیم[7]
این آیه نشانه این است که اعمال انسان ها در دنیا نیز عواقبی دارند؛ روشن و مبرهن است که اگر انسان عاقبت اعمال خود را بداند در انجام آنها تجدید نظری خواهد کرد و حتما به محاسبه اعمال خود و جبران خطاهای خود خواهد پرداخت و این تلاش درونی هرکس برای اصلاح خود در نهایت به اصلاح جامعه خواهد پیوست و این مهمترین چیزی است که تمامی افراد جامعه به دنبال آن هستند .
تحقیق حاضر با استفاده از اطلاعات کتابخانه ای و اینترنتی جمع آوری شده است و در آن در سه بخش جداگانه به بررسی پی آمد اعمال از دیدگاه گروه های مختلف و سپس به عقوبت اعمال در دنیا و آخرت پرداخته در بخش نهایی به چند شبهه در این باره اشاره شده است تا انشاالله راه گشایی باشد برای برطرف کردن بسیاری از مشکلات جامعه.
تعریف و تبیین :
پی آمد در لغت به معنای حادثه و عارضه و در اصطلاح به معنی نتیجه عملی است که در آینده اتفاق می افتد ؛ اعمال انسانها دارای دونوع پیامد است : دنیوی و اخروی این دونوع پیا مد خود نیز دارای دو نوع قرار دادی و تکوینی می باشند.
پی آمد اعمال درواقع همان عکس العمل است و از قدیم گفته شده گندم از گندم بروید جو زجو ,بدین معنا که اگر کسی عمل خوبی انجام داد نتیجه خوبی خواهد گرفت و اگر عمل بد انجام داد به همان نسبت نتیجه مطلوبی نخواهد گرفت.
اهمیت و ضرورت :
اگر به فرد تشنه ای یک لیوان آب بدهیم و بعد بگوییم که آب این لیوان حاوی مقداری زهر است مسلما از خوردن آن با وجود تشنگی زیاد امتناع خواهد کرد , بدین ترتیب اگر انسان ها پی آمد اعمال خود را بدانند با وجود تمام تحریکات درونی و بیرونی از انجام بسیاری از گناهان خود داری خواهند کرد پس بسیار روشن است که برای اصلاح جامعه اطلاع در این باره امری ضروری است .
اهداف و فواید:
متاسفانه یکی از مسائلی که تمام مردم امروزی از آن رنج میبرند مساله اشاعه فحشا و همچنین گسترش بسیاری از گناهان دیگر است در این تحقیق تلاش شده است تا با اطلاع رسانی به مردم جامعه خصوصا جوانان به پی آمد برخی از رفتار ها بر خود شخص و جامعه پیرامون اشاره شود و هرچند کم راهگشایی باشد در گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر .
پیشینه تحقیق:
اصل پی آمد اعمال از روز آفرینش انسان( و شاید هم قبل تر) وجود داشته است اما پردازش به این امر به صورت علمی حتی به قبل از اسلام بر میگردد(ر.ک: دادبه، 1385: ج14، ص582) چنان که صدرالمتالهین سابقهی آن را به برخی از فلاسفهی یونان باستان همچون فیثاغورث، سقراط و افلاطون میرساند(ملاصدرا، 1377: ص 143؛ همو، 1990: ج9، ص6)
روش تحقیق :
این تحقیق به صورت کتابخانه ای و اینترنتی جمع آوری شده است .
سوالات تحقیق:
سوال اصلی:
با توجه به قرآن کریم انسان چگونه پی آمد اعمالش را در زندگی می یابد ؟
سوالات فرعی :
1-آیا تمام فرق اسلامی و غیر اسلامی مساله پی آمد اعمال انسان در زندگی را پذیرفته اند ؟
2- نظر شیعیان درباره پی آمد اعمال چیست ؟
3-پی آمد اعمال به چند دسته تقسیم میشود ؟
4- اگر خداوند در اعمال ما دخیل است پس ثواب و عقاب چرا ؟
5-چگونه میتوان نتایج نا محدود اخروی را بر اعمال محدود دنیوی منطبق کرد؟
6-اگر گناهان سبب نزول بلا هستند پس چرا مومنین سختی بیشتری را متحمل میشوند ؟
نظریه تناسخ ارواح
از قرن ها پیش در هندوستان نظریه ای به نام “تناسخ” طرح شد که از برگشت ارواح و بازگشت مکررشان به دنیا سخن می گفت. این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادی از مردم جهان را به خود جلب کرد و حتی کسانی به عنوان یک عقیده مذهبی به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادی دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند.در روایتی آمده است که :
زنديق به حضرت صادق - عليهالسلام - گفت: خبر ده مرا از آنان که قائل به تناسخ ارواح شدند چه دليلي در اين زمينه دارند؟
حضرت صادق - عليهالسلام - فرمود: کساني که قائل به تناسخ ارواح شدند، دين را پشت سر خود قرار دادند، و گمراهيها را براي خود جلوه دادند، و خود را در شهوتها وارد کردند، مدعي شدند که آسمان خالي است، و چيزي که گفته ميشود در آن نيست، و مدبر اين جهان به شکل مخلوقين است به دليل آنچه که روايت شده است که ؛ خداوند آدم را به شکل خود آفريده است، و نه بهشتي هست و نه جهنم، و نه حشر و نه نشري.
و قيامت نزد آنها عبارت است از خروج روح از قالب خود و ورود آن به کالبد و قالب ديگري، پس اگر در قالب نخستين خوب و نيکوکار باشد، در قالب بهتري برگردانده ميشود، که آن بهتر است و در دنيا در درجهي عاليتري ميباشد.
و اگر بد و يا بيمعرفت باشد روح او پس از مفارقت به کالبد پارهاي از چهارپايان زحمتکش و خسته در دنيا، يا حشرات مسخ شده و بد صورت وارد ميشود.
اينان مدعي شدند که نه نمازي بر آنها واجب است و نه روزهاي و نه چيزي از عبادات پيش از آنچه بر آنها شناختش واجب است.
و مدعي شدند تمامي شهوتهاي دنيا براي آنها مباح است، يعني ميتوانند با تمامي زنان نزديکي کنند، چه خواهران، و چه دختران و چه خالهها، و چه زنان شوهردار و همچنين خوردن گوشت مردار، و شراب، و خون (را مباح ميدانند).
و لذا تمامي فرقهها، گفتهها و عقايد آنها را تقبيح نمودند و تمامي ملتها آنها را لعنت کردند.
و هنگامي که از آنها دليل خواسته شد از طريق مستقيم حق خارج شدند، و تورات سخن آنها را تکذيب نمود، و قرآن آنها را لعنت کرد.
و اضافهي بر آن مدعي شدند که خدايشان از قالبي به قالب ديگر جابجا ميشود، و مدعي شدند که ارواح ازلي همان است که در آدم ميباشد، و همين طور تا به امروز به شخصي پس از شخص ديگر منتقل ميشود، و اگر اينها مدعي هستند که خالق به شکل مخلوق ميباشد، چگونه ميتوان ثابت کرد که يکي از آن دو خالق ديگري است؟
و نيز گفتند: که فرشتهها از فرزندان آدم ميباشند.
هر کس که در عاليترين حد دينشان باشد و از مرحلهي امتحان و آزمايش و تصفيه خارج شده است او فرشته است.
شما از جهتي خيال ميکنيد آنها نصاري هستند، و از جهتي خيال ميکنيد دهري و طبيعي ميباشند.
اينها ميگويند: چيزها بر چهرهي حقيقي خود نيستند و بر آنها لازم است که گوشت نخورند، زيرا تمامي چهارپايان از فرزندان آدم ميباشند که در شکلهاي حقيقي خود نيستند پس جايز نيست از گوشت خويشاوندان خود بخورند. [8]
درواقع این حدیث نشان دهنده رد تناسخ از جانب اسلام است قرآن در این باره می فرماید:
« حتّی اِذا جاءَ اَحدهْمْ الْموًتُ قالَ رُبِّ ارًجِعْونِ لَعلّی اَعًمُلُ صالِحاً فیما ترکت کلاّ اِنّهاکَلِمُه هْو قائِلُها و مِنً وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُون »: چون یکیشان را مرگ فرا رسد گوید: پروردگارا، فرمان ده مرا به دنیا باز گردانند، شاید کارهای نیکی را که در گذشته ترک کرده بودم،(در حیات آینده) انجام دهم ،( پاسخ داده می شود): هرگز، این سخنی است (بی اساس) که گوینده خود می گوید (و به آن ترتیب اثر داده نمی شود) و از پی (مرگ) اینان عالم برزخ است تا روزی که قیامت فرا رسد و از قبرها بر انگیخته شوند.[9]
امام رضا (ع) می فرماید:« کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد، به خدای تعالی کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را غیر واقعی تلقی کرده است .»[10]
بررسی نظریه کسب
وقتی انسان کاری میکند این سوال به ذهن می رسد که چه کسی آن را انجام داده است اگر بگوییم که انسان انجام داده با «إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير»ٌ: همانا خداوند بر هر چيز توانا است. [11]سازگار نیست و اگر بگوییم خدا انجام داده است پس انسان اختیاری از خود ندارد و صلاحیت ثواب و عقاب ندارد.[12]
اشاعره گروهی از اهل تسنن هستند که به جای اهل حدیث نشستند و درواقع نظریاتی مابین اهل حدیث و معتزله دارند آنان درمورد اختیاری یا اجباری بودن اعمال انسان ها در ابتدا جبر گرا بودند و سپس برای اعتدال در دیدگاهشان قائل به نظریه کسب شدند؛کسب بدین معناست که انسان در انجام اعمال خود هیچگونه اختیا ری ندارد و به محض اینکه تصمیم به انجام کاری میگیرد خداوند قدرتی را در او حادث می کند و سبب میشود که او آن کار را انجام دهد .
از دیدگاه آنان هر فعل دارای دو جنبه است:1-وجود فعل 2- عنوان زاید بر فعل(مثل نماز خواندن , خوردن , دروغ گفتن و…)؛بدین معنا که خداوند فعل را می آفریند و انسان برای آن فعل عناوینی را که ناشی از همان قدرت حادث خداوند است برمیگزیندو با استفاده از آن قدرت حادث آنها را انجام میدهد.و بر اساس همین تاثیری که آنها در انجام افعال دارند شایسته کیفر و پاداش میشوند.
به هرحال ما این نظریه را هرطور که بخواهیم تفسیر کنیم به یکی از این دو نتیجه خواهیم رسید: اگرهم وجود فعل و هم قدرت حادث مخلوق خداوند باشند دیگر انسان تاثیری در افعال خود ندارد و اگرعناوین را امور ذهنی و اعتباری بدانیم که انسان در آنها دخیل باشد این نظریه امری وهمی و غیر واقعی خواهد شد.
درکل نظریه کسب ما را به چیزی جز جبر گرایی رهنمون نمی کند و کاری که ازسر اجبار باشد شایسته ثواب و عقاب نیست اما اشاعره برای آنکه رای آنان با یافته های وجدانی و بدیهی انسانها تعارض صریحی نداشته باشد به ابداع چنین نظریه ای پرداختند.[13]
بررسی نظریه تفویض
معتزلیان گروهی از اهل تسنن هستند که در پی جریانات کلامی به یک گروه جداگانه تبدیل شدند آنان درمورد نقش انسان در انجام اعمال خود نظریه تفویض را بیان کردند. معتزله در این بحث موضعی کاملا متفاوت با اشاعره دارند, معتقدند که افعال اختیاری انسان صرفا معلول قدرت اوست و آدمی در انجام این افعال کامل مسقل است و خداوند هیچ نقشی در این افعال ندارد.آنان معتقدند که اگر انسانها در انجام افعال خود مستقل نباشند اساس تکلیف و شریعت در هم می ریزد و در این صورت هیچ انسانی در قبال افعال خود شایسته مدح و ذم نیست و هیچ کس استحقاق ثواب یا عقاب الهی را نخواهد داشت.[14]
لاجبر لا اختیار بل امر بین الامرین
شیعه به پیروی از امامان معصوم نظریه امر بین الامرین را پذیرفته؛ «لَا جَبْرٌ وَ لَا تَفْوِيضٌ وَ لَكِن أمْرٌ بَيْنَ الْأمْرَينِ»[15]به این معنا، که انسان در انجام کارهایش مجبور نیست بلکه از خود اراده و اختیار دارد و البته انسان به حال خود هم واگذار نشده است.
بنابراین امر بین الامرین نه جبر است و نه اختیار. یعنی خدا فاعل افعال است استقلالاً. خداوند خود بدون اینکه به کسی وابسته باشد و کسی قدرت و اختیار را به او بدهد. به تنهایی افعال را ایجاد میکند. امّا انسان فاعل افعال است به صورت غیر استقلالی، یعنی قدرت و اراده انسان وابسته به قدرت الهی و در طول آن است، به این معنا که انسان قدرت و اختیار دارد لکن این قدرت و اختیار را خدا به او داده است و خدا او را مختار آفریده است. در حالیکه قدرت خدا از خود اوست و کسی آن را به او نداده است، مانند شوری نمک که از خود نمک است و از چیز دیگری گرفته نشده است.
برای روشن شدن مسئله امر بین الامرین مثالهای گوناگونی زده شده است: مثلاً امام خمینی مثال آفتاب و آینه را مطرح میکند و میگوید نوری که از آینه به جایی تابیده میشود را میتوان به آینه نسبت داد و میتوان به خورشید.[16]
علامه طباطبایی از مثال کتابت و نویسندگی استفاده میکند؛ وی میگوید نويسندگي كه فعل اختياري انسان است، ميتوان آن را به دست انسان نسبت داد و گفت: دست مينويسد و ميتوان به نفس انسان نسبت داد و گفت: انسان مينويسد، بدون آنكه يكي از اين دو نسبت، نسبت ديگر را باطل كند.[17]و معنای «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى»: و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند .[18]همین است که قدرت و اختیار انسان وابسته به قدرت و اختیار الهی است.
در قرآن کریم بیش از 1000 مرتبه سخن از کم و کیف بازتاب اعمال صالح و طالح، اعم از فردی و اجتماعی دیده میشود. از نظر قرآن هر عملی برای انسان، در دنیا یا آخرت تاثیرگذار است و هر کسی در گرو اعمال خویش است[19]. بر اين اساس مطابق قوانین تكويني که خداوند متعال بر جهان هستی حکمفرما کرده است، کار خوب و بد ما حتی در همین جهان نيز بر جسم و جان ما تأثیر میگذارد. رنجها و مصیبتها به رفتارهای خود انسان باز میگرد[20]و حاصل نیکی و بدی برای خود انسان است[21]. وصول به لقای الهی و یا محرومیت از آن، در گرو انجام اعمال صالح و پرهیز از شرک است[22]. حتی میانجیگری در اعمال حسنه و سیئه در زندگی تأثیر خودش را دارد[23].در روز واپسین هرکسی، خودِ اعمال نیک یا ناپسندی را که انجام داده است، مییابد[24]. یعنی محل انعکاس خوبیها و بدیها، نفس انسان است[25]. هرچند مقدار آن اعمال، اندک باشد[26].
بنابراین، جزای اعمال هر انسانى عین اعمال او خواهد بود. عدالت حقیقی این است که عین عمل انسان را به خود انسان بازگردانند و در این عرصه هیچ ستمی بر کسی نمیشود[27]؛ بلکه خود عمل مجسم شده است. اعمال ناپسند باعث میشود که قلب انسان زنگار گرفته و رو به سیاهی رود[28]و سرانجام به جایگاه ابدی جهنم منتهی شود[29]
در اینجا بد نیست با استناد به چند آیه قرآنی حقایقی را آشکار کنیم:
1. انسان هر آنچه در دنیا انجام دهد در آخرت خواهد دید:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»:[30] نماز را به پا دارید و زکات بدهید و بدانید که آنچه برای خود پیش می فرستید در نزد خدا خواهید یافت، همانا خداوند به اعمال شما آگاه است.
2. تمام اسرار و پنهان کاری انسان در آخرت آشکار می شود:
«إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ»:[31] هر آنچه از خیر و شر در دل داشته باشید، پنهان کنید یا آشکار، همه را خداوند در محاسبه ی اعمالتان می آورد.
3. پاداش عین عمل است:
«یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِی صَخْرَة أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ»:[32]ای پسرکم همانا اگر (نتیجه ی کار تو در این دنیا) به اندازه ی دانه ی خردلی، آن هم در (میان) سنگی در آسمان ها یا زمین باشد، خدا آن را خواهد آورد. خدا لطیف و آگاه است.
4. بیان کیفیت ارائه ی عمل به انسان در قیامت:
«سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»:[33] اموالی که در جهان می اندوزند، به زودی (در قیامت) همانند طوقی به گردنشان می افکنند و میراث آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا از آنچه انجام می دهید آگاه است.
5. اعمال انسان دارای ظاهر و باطنی است:
«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»:[34] در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را به ستم می خورند، جز این نیست که آتش در شکم خود فرو می برند و به زودی در شعله های آتش (دوزخ) می سوزند.
6. آدمی به سبب ظلم بی حدّ و حصر خودش هیزم جهنم می شود:
«أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ»:[35] اینان مایه ی آتش افروز جهنّم اند.
«فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ »:[36] بترسید از آتشی که هیزم (آتش گیره و آتش زنه ی) آن مردم بدکار و سنگ ریزه هاست اینان همچون سنگ های آتش زا و آتش برانگیزند.
7. قدرت عمل چنان است که عامل را به صورت خود درمی آورد:
«یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»:[37] روزی که در صور دمیده می شود، و شما گروه گروه ]به شکل های مختلف[ وارد محشر می شوید.
ذیل همین آیه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایتی نقل شده که حضرت فرمود:
ده صنف از امت من پراکنده محشور خواهند شد و خداوند آنان را از سایر مردم جدا و متمایز ساخته است; برخی به شکل بوزینه، برخی به صورت خوک، برخی واژگون اند و پاهایشان بالا و در صحنه ی قیامت به چهره کشیده می شوند… .
اثر عمل در دنیا تا حدّی پیش می رود که در قیامت صورت انسانی را از او می گیرد. اگر کسی در دنیا سخن چین بود در آخرت، همین عمل او که به حدّ ملکه رسیده است، به صورت بوزینه ظاهر می شود.
چرا باید اعمالمان را حسابرسی کنیم؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اصحابشان می فرمایند: الا انبئکم باکیس الکیسین و احمق الحمقاء؟ قالوا بلی یا رسول الله. قال: اءکیس الکیسین من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت، و اءحمق الحمقاء من اتبع نفسه هواء و تمنی علی الله الامانی؛ آیا شما را از زیرک ترین زیرکان و نادان ترین نادانان آگاه نسازم؟ اصحاب گفتند: بله، ای رسول خدا. حضرت فرمود: زیرک ترین انسان ها کسی است که به حساب نفس خویش رسیدگی کند و برای پس از مرگ خویش عمل کند، و احمق ترین احمق ها کسی است که پیرو هوای نفس خویش باشد و پیوسته آرزوهای خود را از خداوند در خواست کند.[38]
در حدیثی دیگر از امام موسی بن جعفر (ع) نقل شده است :
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ یَوْمٍ فَاِنْ عَمِلَ خَیْرا اسْتَزادَ اللّهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللّهَ عَلَیْهِ وَ اِنْ عَمِلَ شَیْئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّهَ وَ تابَ اِلَیْهِ؛ از ما نیست کسی که هر روز حساب خود ر ا نکند , پس اگر کار نیکی کرده است , از خداوند زیادی آن را بخواهد و اگر گناه و کار بدی کرده , برای آن گناه از خدا آمرزش خواهد , و به سوی او بازگشت و توبه نماید.[39]
از مضمون مجموع روایات آمده روشن میشود که هر مسلمانی موظف است روزانه با بررسی اعمال خود به حساب خود رسیدگی کند ؛ بدیهی است اگر کسی نسبت به اعمال خود بشارت و انذار داده نشود در این امر اهتمام نخواهد ورزید .خداوند بزرگ نیز در کتاب آسمانی خود نزدیک به بیست بار این دوکلمه را در کنارهم آورده است علاوه بر آنکه با آوردن آیات عذاب یا رحمت بر این کار مداومت ورزیده است.
پیامد اعمال در زندگی دنیوی
خداوند متعال در کتاب خویش میفرمایند :
«وَمَا اََُصَابَکُم مِن مُصِیبةٍ فَبِمَا کَسَبَت اَیدِیکُم وَ یَعفُوا عن کَثُیرٍ »:و هرآنچه مصیبت به شما می رسد , به خاطر اعمالی است که به دست خود کرده اید و خداوند , بسیاری از گناهان شما را می بخشد.[40]
یا اینکه : «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِـیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَة مِئَةُ حَبَّة وَاللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـیمٌ»: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد، و خداوند آن را برای هر کس بخواهد و شایستگی داشته باشد دو یا چند برابر می کند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.[41]
از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان, خواه نیک, خواه بد, دارای پی آمد و نتیجه, در دنیا و آخرت است و همچون بذری است که در جهان کاشته می شود؛ اگر بذر گل بوده نتیجه اش گل است و اگر خار بود, نتیجه اش خار است. «اگر بار خار است خود كشته ای * * * اگر پرنیان است خود رشته ای »
به قول مولوی:
این جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوی ما آید نداها را صدا
و به قول سعدی:
دهقان سالخورده چه خوش گفت باپسر***ای نورچشم من بجز از کشته ندروی
یا اینکه: از مكافات عمل غافل مشو * * * گندم از گندم بروید جو ز جو
و یا: تو نیكی می كن و در دجله انداز * * * كه ایزد در بیابانت دهد باز
بهر حال تمامی این عبارات یا آیات قرآنی نشان دهنده آنند که هر عملی عکس العملی را در پیش دارد.
واطلاع از عکس العمل هر کار
مجازات ها و کیفره های قرار دادی
مجازات قراردادی از نوع کیفرهایی است که در مقررات جزایی استفاده می شود و قانون گذارانی دارد; اعم از قانون گذار الهی یا غیر الهی. این نوع مجازات بیشتر جنبه ی عبرت آموزی دارد و دو فایده ی مهم بر آن مترتب است:
الف) جلوگیری از تکرار جرم;
ب) تسلی خاطر مظلوم.
برای تربیت و اصلاح مجرمین و برقراری نظم و امنیت در جوامع بشری، این گونه قوانین جزایی ضرورت دارد و چیز دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد. البته تناسب بین جرم و جزا در قوانین جزایی باید رعایت شود. [42]
بسیاری از احکامی که در دادگاه ها بر مجرمین جاری میشود از نوع همین مجازات قرار دادی است .
مجازات ها و کیفره های تکوینی
1-کیفر تکوینی دنیوی :کیفرهایی که رابطه ی علّی و معلولی با جرم دارد، به گونه ای که مجازات معلول جرم و نتیجه ی طبیعی آن است، کیفر تکوینی است که از آن به «مکافات عمل» یا «اثر وضعی عمل و گناه» تعبیر می کنند; مثلا اگر کسی غذای سمّی بخورد و به هشدارهای دیگران توجهی نکند، خواهد مُرد، چرا که بین خوردن سم و مردن، رابطه ی علی و معلولی برقرار است و نتیجه ی طبیعی ورود سم به بدن و خون انسان، مرگ است; و یا هنگامی که کودکی علی رغم هشدار والدین خود دست به ظرفی داغ می زند و دچار سوختگی و درد و سوزش می شود، مسلماً غیر از عمل خود او عامل دیگری برای درد و سوزش نیست. البته گاهی مکافات عمل امری ماورای امور طبیعی است که از ناحیه ی غیب ما را از آن مطّلع کرده اند; مثلا عاق والدین خلافی است که نتیجه اش در آخرت ثابت است، لکن از جمله اموری است که خداوند در همین دنیا هم به عاملش کیفر خواهد داد، یعنی بین کیفر دنیوی و عاق والدین رابطه ی تکوینی وجود دارد; یا بین قطع رحم و کوتاهی عمر یک رابطه ی علّی و معلولی برقرار است و اثر وضعی قطع رحم، کوتاهی عمر است. [43]
2- کیفر تکوینی اخروی: مجازات های اخروی یک نوع رابطه ی تکوینی با عمل دارند که به مراتب قوی تر از کیفرهای تکوینی دنیوی است. در آن جا رابطه ی عینیت و اتحاد حکم فرماست و هر آنچه در دنیا صورت می گیرد در آخرت پیش روی آدمی خواهد بود.
عمل ما یک صورت مُلکی و ظاهری دارد و یک صورت ملکوتی و باطنی. آنچه در دنیا صورت می پذیرد صورت ملکی و ظاهری عمل است که در یک لحظه محقق می شود و فانی می گردد و دیگر اثری (از جهت ظاهر) از عمل ما نیست، لکن صورت باطنی و ملکوتی عمل انسان باقی و فناناپذیر است و هرگز از عامل آن جدا نمی شود و یک باره در آخرت ظاهر می گردد و انسان با چشم باطنی که در آخرت باز می شود، می بیند که برای خود چه چیزهایی را از پیش فرستاده است. [44]
چندعمل و عاقبت دنیوی آنها
بد نیست در پایان این قسمت از مطالب به بیان عقوبت دنیوی و اخروی چند گناه نیز بپردازیم
شنیدن موسیقی حرام :امام صادق (ع) فرمودند: (خانه ای که در آن غنا باشد از معصیت و بلا (گناه و معصیت )ئر امان نخواهد بود.)[45]از دیگر آثار موسیقی حرام غفلت از یاد خدا و تخریب اعصاب و روان و گرایش به فساد و فحشاست [46] همچنین از بین رفتن غیرت و حیا در جامعه است.[47]
حلال خواری :خوردن مال حلال شاید یکی از مهم ترین اعمالی است که اثر آن علاوه بر زندگی خود در زندگی فرزندا نیز نمود پیدا میکند در واقعه عاشورا امام حسین (ع )رو به سپاهیان یزید فرمودند اینکه شما به ندای حق من لبیک نمی گویید از آن رو است که شکم هایتان به مال حرام پرشده است ؛ در داستانی آمده است که وی امامت مسجد جامع شهر را به عهده داشت .شبی پسر خردسال خویش را به همراه خود به مسجد آورده بود , پسر بچه از ورود به مسجد خودداری کرده و در حیاط مسجد نشست .
پس از رفتن پدر , چشم پسرک به مشک آبی افتاد که متعلق به یکی از نمازگزاران بود .وی آن را با سوزن سوراخ کرد و از آبی که از آن می ریخت , مشغول بازی شد ,پس از پایان نماز , پدر بعد از جبران خسارت صاحب مشک دست پسر را گرفت و با ناراحتی به خانه آمد او در خانه بعد از نقل ماجرا خطاب به همسرش گفت : من در تغذیه , تهییه در آمد حلال , رعایت آداب و رسوم اسلامی , قبل از انعقاد نطفه و بعد از آن و همچنین در دوران کودکی و نشو ونمای فرزندانمان با جدیت تمام کوشیده ام , ولی لغزش امروز این کودک نشانتگر تاثیر یکی از ما دونفر است . مادر درنگی نمود و بعد از اندگی تامل و تفکر گفت :من هم مثل شما در رعایت آداب شرعی و نکات تربیتی کمال دقت را به عمل آورده ام , اما یک بار هنگامی که به این طفل باردار بودم , به منزل همسایه رفتم ,درخت انار همسایه توجه مرا به خود جلب کرد و من یک لحظه وسوسه شدم و بدون اجازه همسایه به یکی از انارها سوزنی فرو برده و مزه آن را چشیدم ممکن است لغزش امروز کودک از خطای آن روز من ریشه گرفته باشد و اشتباه آن روز من , در عمل امروز فرزندمان جلوه نموده است. شرابخواری : شرابخواری زیانهای اجتماعی ببار میآورد و صدمههایی بر روان و جسم شرابخوار وارد میسازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتی های کبدی میگردد. فحشاء ممکن است سوزاک و سفلیس تولید کند .[48]و همچنین انحرافات دیگر به تبع یک سری تبعات دنیوی و اخروی به همراه دارد.
شاید عامل بسیاری از انحرافات در جامعه امروزی مسلمانان عدم توجه به همین دو گناه باشد چرا که بیشترین معزلی که جامعه با آن دست و پنچه نرم میکند همین از بین رفتن حیا و غیرت است که هیچکس هم به عامل آن توجه نمی کند از طرفی مال حرام خود به عامل بسیاری از گناهان دیگر است . درمورد گناهان دیگر نیز میتوان گفت که هرکدام به تناسب خود آثار قراردادی یا تکوینی دارند البته باید دانست که بعضی از اعمال هم اثر انها فقط در جهان بعد از مرگ ظاهر می شود یعنی در عوالم برزخ و قیامت .در زیر به آثار برخی از دیگر اعمال به صرت مختصر اشاره خواهد شد:
رسول اکرم(ص) میفرمایند: (روزه بگیرید تا سالم شوید ) همچنین یعقوب از امام صادق (ع ) نقل کررده است : (روزه داری که در آغاز روز خود را به عطری خوشبو کند , هیچگاه عقلش را از دست نمی دهد).[49]
امام سجاد(ع) فرمودند: (حج و عمره بجا آورید تا بدنهای شما سالم گردد)
برخی از عبادتها سبب گشایش در زندگی و روزی فراوان می شود. روزی مردی خدمت حضرت رسول رسید و احضار داشت:دوست دارم ثروتمند شوم و وسعتی در زندگیم پیدا شود،آن حضرت فرمود:همیشه با طهارت باش تا روزی ات زیاد شود.
یکی از علل افزایش عمر آدمی و کاهش آن، صله رحم و قطع آن و نیز گناهان دیگر است. بسیاری از مردمان به اجل طبیعی نمی میرند. بسیاری از مرگ های ناگهانی از قبیل تصادفات و مانند آن ریشه در گناهان آدمی دارد که موجب می شود تا عمر کوتاه شود.
امام صادق (ع) می فرماید: من یموت بالذنوب اکثر منم یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار؛ شمار کسانی که در اثر گناه می میرند بیش از کسانی است که در اثر پایان عمرشان می میرند؛ و شمار کسانی که در اثر نیکوکاری زنده می مانند بیش از کسانی است که به خاطر عمرشان زنده می مانند.[50]
بررسی شبهات پی آمد اعمال
1-چرا با اینکه انسان ها قائم به ذات خویش نیستند و خداوند در اعمال آنها دخیل است باز برای کارهای خود عقاب میشوند؟
همانطور که در بخش اول توضیح داده شد (نظریه امر بین الامرین) اراده انسانها در طول اراده خداوند است در واقع درست است که خداوند بر اعمال انسانها آگاه است اما این این آگاهی بدین معنا نیست که انسان در اعمال خود مختار نباشد ؛مانند مثال امام خمینی که نوری که آینه انعکاس میکند هم از خودش است و هم از خورشید بنابراین انسانها باتوجه به اختیاری که در انجام کارها دارند مستحق ثواب یا عقاب میشوند.
2-اگر ایمان و تقوا سبب نزول برکات است , پس چرا کشورهای کافر , وضع بهتری دارند و کشورهای اسلامی با مشکلات فراوانی روبرو هستند ؟
اولا :آن کشور ها از نظر علم و صنعت جلو هستن , ولی از نظر روحی و روان آرامش ندارند از این نظر نیز آنان مشکلانت فراوانی دارند.
ثانیا : اغلب کشورهای اسلامی تنها نام اسلام را با خود دارند و قوانین و رهنمود های دین اسلام در آنجا حاکم نمی باشد.
بعلاوه گاهی رفاه مادی , نوعی قهر الهی است . چنانکه قرآن می فرماید ک (فَلَمَّا نَسوا مَا ذُکِّرو بهِ فَتَحنَا عَلَیهِم آَبوابَ کُلِ شئٍ )چون تذکرات الهی را فراموش کرده اند , درهای همه چیز را به رویشان گشوده ایم تا سرمست شوند .
در قرآن , دو نوع گشایش برای دو گروه الف : رفاه و گشایش برای خوبان که همراه با برکات است , (فَتَحنا عَلَیهِم بَرکات). ب:رفاه و گشایش برای کفار و نا اهلان که دیگر همراه با برکات نیستند , (فَتَحنا عَلَیهم اَبوابَ کُلِ شئٍ) , زیرا چه بسا نعمت های ناپایدار و سب غفلت و غرور و طغیان باشد . خداوند , این رفاه و گشایش کفار را وسیله مهلت و پرشدن پیمانه آنان قرار داده است .بنابراین به هر نعمت ظاهری نباید دل خوش کرد , زیرا اگر این نعمت ها برای مومنان باشد , مایه برکت است و اگر برای کفار باشد , ناپایدار و وسیله قهر الهی است.[51]
3- اعمال محدود انسان در دنیا چگونه با نتایج نامحدود اُخروی سازگاری دارد؟
“گاهی انسان برای درک و فهم یک مسئله یک ساعت اندیشه و تفکر می کند که نتیجه ی آن زندگی بهتر و آثار علمی و عملی بی شماری خواهد بود; اگر این تفکر در جهت شناخت و معرفت الهی باشد ممکن است تا ابد برای او نتیجه بدهد و یک عمل محدود ساعت ها برای انسان فایده بدهد.
در پاسخ به این سوال باید گفت: اولا، کسانی که چنین پرسش هایی را مطرح می کنند از این غافل اند که بین مجازات های قراردادی و اعتباری و مجازات های تکوینی ـ که در حقیقت پیامد سوء اعمال و نتیجه ی طبیعی آنهاست ـ تفاوت بنیادین وجود دارد; مثلا اگر راننده ای با سرعت غیرمجاز رانندگی کند، ممکن است طبق قانون و متناسب با جرمش جریمه شود، اما اگر بر اثر سرعت غیرمجاز چشمش را از دست بدهد، طبیعی است که تا آخر عمر باید رنج کوری را تحمل کند. کیفرهای اخروی از سنخ مجازات های تکوینی و شبیه این نوع پیامد عمل است. پس بحث تناسب کیفر و عمل از نظر کمیت فقط در کیفرهای قراردادی مطرح است و در امور تکوینی هرگز بین عمل و پیامد آن تناسبی وجود ندارد; لذا اگر کسی یک قطره زهر بنوشد و یا در یک لحظه خود را از کوه پرتاب کند، برای همیشه از زندگی ساقط می شود و هیچ عاقلی نخواهد گفت که آن عمل محدود چرا این نتیجه ی طولانی را دارد؟
ثانیاً: رابطه ی عمل و پیامد، به خصوص کیفر، نه تنها فراتر از جرم و جریمه ی اعتباری است، بلکه در واقع از رابطه ی علت و معلول نیز بالاتر است; چون بین عمل و کیفر و یا پاداش رابطه ی عینیت و اتحاد برقرار است; یعنی عملْ عین پاداش و کیفر است. هرگاه عملی لباسِ وجود بر تن کند، تا ابد موجود است و نابود نمی شود، پس پیامد آن نیز که عین آن است، ابدی خواهد بود. قرآن کریم در تبیین این مسئله می فرماید:
(یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِـیداً); روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده می یابد و آرزو می کند کاش میان او و آن کارهای بد فاصله ای دور بود.
از این آیات استفاده می شود که بین عمل و نتیجه ی اخروی آن، اتحاد و عینیت برقرار است; پس عمل محدود در دنیا، باطن و ملکوت نامحدود دارد که در قیامت ظاهر می شود.
ثالثاً: هر عمل محدودی کیفر نامحدود ندارد، بلکه ممکن است برخی اعمال به سبب توبه و یا عفو الهی، کیفر نداشته باشند و یا به طور محدود کیفر داده شوند و سپس بهشت و نعمت های دیگر به دنبال داشته باشند; نظیر گناهانی که احیاناً ممکن است از انسان مؤمن سر بزند.
اما اعمالی که انسان را از دایره ی انسانیت خارج می کند و یا تکرار آن سبب ایجاد ملکه ی نفسانی بد می شود و اساساً صورت نوعی انسان را دگرگون می سازد، کیفر نامحدود دارد. پس بحث تناسب عمل و کیفر از نوع قیاسِ غلط است.
امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید:
«شخصی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پرسید اگر پروردگار تو ستم نمی کند، پس چگونه کسی را که تنها چند روز گناه کرده، برای همیشه در آتش نگاه می دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: او را به واسطه ی نیتش در آتش جاودان نگه می دارد، کسی را که خداوند می داند اگر تا پایان دنیا در آن بماند، معصیت و نافرمانی خدا را انجام می دهد، به واسطه ی این نیت او را تا ابد در آتش نگه می دارد، چون این نیت از عملش بدتر است. جاودانگی در بهشت نیز به آن جهت است که فردی قصد دارد اگر هر اندازه در دنیا باقی ماند، همواره طاعت و بندگی خداوند را انجام دهد، این نیت او از عملش بهتر است لذا در بهشت جاودان می ماند; پس خلود در بهشت و یا جهنم دایرمدار نیت انسان هاست».
برخی بر این عقیده اند که اعتقاد و باور، محور و اساس کار و عمل است. کردار انسان از اعتقاد و از روح او بر می خیزد و روح او تابع زمان و تاریخ نیست; چون روح مجرد است و مجردات اصلا نمی میرند; بنابراین لازم است عذاب ثابت و جاودان را بچشد، چه این که انسان گناه کار بر اثر عملکرد بد برای خود وجود جهنمی کسب کرده و در آخرت به اصل خود، یعنی دوزخ بزرگ می رسد.“[52]
کتابنامه
1-قرآن کریم
2-ابن ابى جمهور احسائى، عوالي اللآلي، 4 جلد، انتشارات سيد الشهداء (ع) قم، سال چاپ :1405 ه ق
3-اشعري، ابوالحسن، مقالاتالإسلاميين و اختلاف المصلين، فرانسشتاينر، آلمان، 1400ق، تعداد جلد
4-بياضي الحنفي، کمال الدين احمد، اشارات المرام من عبارات الامام، تحقيق و تعليق، يوسف عبدالرزاق، شرکت المصطفي الباني، مصر 1368ق،
5- خميني ,سید روح الله ؛، الطلب و الإرادة، مؤسسة نشر آثار الإمام الخميني، 1421ق، ص40-41.
6-سعیدی مهرمحمد , آموزش کلام اسلامی ,2جلد, نوبت چاپ:12 , ناشر : کتاب طه , تاریخ نشر : تابستان 1392
7- طباطبايى, سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ق، ج1، ص100.
8- صدوق ؛ ثواب الاعمال عقاب الاعمال ؛ ترجمه محمد علی مجاهدی, نوبت چاپ : 4 ,محل نشر :انتشارات سرور , ناشر : شریعت , تاریخ نشر :1386
9- قاضی عبدالجبار، المغني في أبواب التوحيد و العدل، تحقيق: جورج قنواتى، الدارالمصرية، قاهره، 1965- 1962 م، ج8،
10- قرائتی محسن ؛ تفسیر نور ؛ جلد 10, نوبت چاپ : 8 , ناشر : مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن , تاریخ نشر : تابستان 1391
11-كليني، محمد بن يعقوب ؛فروع و کافی ؛ مترجم: گروه مترجمان. زيرنظر: رحيميان، محمدحسين , تعداد جلد
12- بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، تحقیق و تعلیق: سید جواد علوی، تعداد جلد : 110 ,ناشر: دارالکتب اسلامیة، تهران، 1362 ق.
13-مفید, محمد بن محمد؛ الاختصاص ؛ علیمیرشریفی، محمودموسوی زرندی، علیاکبرغفاری ؛ ناشر:لموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید محل نشر :قم
14-واحد تحقیق و پژوهش بیت المهدی (عج) , زندگی در پرتو احکام دین , نوبت چاپ : اول تیرر1390 , انتشارات : مهدی جویان
15-کریم خانی حمزه ؛ نگاهی گذرا به گناهان کبیره ,نوبت چاپ : سوم پاییز 1390 , انتشارات : کمال الملک
16-سایت پرسش کده مذهب
[22]«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف(18)، آیهی۱۱۰).
[23]«مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها»(نساء(4)، آیهی۸۵)
[24]«یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا… »(آل عمران(3)، آیهی30).
[27]«وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» (احقاف(46)، آیهی19).
[29]«بل بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون»(بقره(2)، آیهی81).
[39]محمد بن محمدمفید ؛ الاختصاص ؛ علیمیرشریفی، محمودموسوی زرندی، علیاکبرغفاری ؛ ناشر:لموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید محل نشر :قم ؛ صفحه 26