لبيك مرا با عكس هايم بپذير!
گویندکه می به گوش نتوان خوردن!
من یا حسین میشنوم مست میشوم…
لبیک یا حسین…
گویندکه می به گوش نتوان خوردن!
من یا حسین میشنوم مست میشوم…
لبیک یا حسین…
قار قار کلاغ ها که هیچ
دیگر به خواب های صادقانه ام نیز اعتماد نمیکنم !
نیامدنت درد دیروز و امروز که نیست ؛
حرف یک عمر انتظاراست…
بگداربرایت بگویم که چقدر ساده کرده ایاینعارن طولانی اسمم را:منتظر!
پلک چشمم هم دیگر نمی پرد
مهمان لحظه های نیامده …
به کدامین نشانه دل خوش دارم
و حلقه انتظار را به میخ کدام خانه بیاویزم
که تحمل بار سنگین هجران را داشته باشد؟
راستش را بگویم روی خانه دلم هیچ حساب باز مکن
او سالهاستکه دیگر زیر این بار غم نمیتواند محکم بایستد!
از عشق که بگذریم سخت شده است برایم نفس کشیدن
در هوایی که نفس های تو نیست…
گفتی که تورا عذاب خواهم کردت من در عجبم کجا عدابم خواهی کرد
آنجا که تویی عذاب نتوان بودن آنجا که تو نیستی کجاست ؟؟؟؟؟
اربعین حسینی بر همه محبان اهل بیت تسلیت باد.
خدايا! لذتم مدام باد.
شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می دهد
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می زنند
سلام دادیم؛ پیکر مطهر دو شهید را پیدا کردیم که نشانی از علمدار کربلا داشتند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، قصه از دیدار با یک مادر شهید شروع شد؛ مادر شهیدی که میگفت: «30 سال است از پسرم بیخبرم»؛ مادر شهیدی که هر زنگ تلفن یا در قلبش را به تپش میانداخت، اسم احمد که میآمد، یاد آخرین حرفهایشان در آخرین اعزام میافتاد.
ـ مامان، من میروم و دیگر برنمیگردم.
ـ تو که همیشه همینو میگی اما برمیگردی!
ـ نه این دفعه مطمئنم برنمیگردم.
این مادر 30 سال انتظار کشید، نمیدانم چه حرفهایی را شبانه در گوش قاب عکس احمد زمزمه کرد که بالاخره احمد در ایام شهادت حضرت زهرا(س) به آغوش مادر بازگشت.
پدر و مادر شهید احمد صداقتی
او بالاخره آمد، چه شهادتی و چه آمدنی! مانند حضرت ابوالفضل(ع) شهید شد، در ایام میلاد رسول اکرم(ص) پیکرش تفحص شد و در ایام فاطمیه بر شانههای مردم نشست.
برای نحوه تفحص این شهید، به سراغ «حاج جعفر نظری» از جستجوگران نور در منطقه شرهانی رفتیم؛ او حرفهای جالب و خواندنی را از روزی که این شهید و شهید دیگری که ابوالفضل نام داشت پیدا شدند، برایمان روایت کرد.
قمقمه آب شهید که بعد از 30 سال آب داشت
* تفحص شهیدی به نام ابوالفضل
عملیات محرم در 3 مرحله صورت گرفت؛ مرحله اول در محور زبیدات، مرحله دوم در جبل حمرین و مرحله سوم، مرحلهای بسیار مهم و حساس بود که از نقطه صفر مرزی به طرف خاک عراق و ارتفاعات بسیار مهم 178 و 175 اجرا شد.
شاید این دو قله بلندترین قلههایی هستند که اهمیت نظامی بالایی برای دشمن و نیروهای خودمان داشت؛ بر همین اساس دو طرف تلاش میکردند این ارتفاعات را از دست ندهند؛ لذا در این منطقه عملیات طی 10 روز انجام گرفت.
این ارتفاعات چندین بار هم دست به دست شد؛ تعداد زیادی از نیروهای لشکر 14 امام حسین(ع) و یگانهای دیگری از قمر بنی هاشم(ع) در این منطقه درگیری تن به تن داشتند لذا پیکرهای تعدادی از شهدای این عملیات در منطقه ماند. بعد از عملیات، گروه تفحص تلاش کرد تا پیکرهای مطهر این شهدا را به خانوادههایشان بازگرداند؛ اما با توجه به اینکه طی چند سال گذشته، تجهیزات مهندسی برای یافتن پیکر شهدا ضعیف بود، تعدادی از شهدا در ارتفاعات 178 مانده بودند.
تجهیزات الان نسبت به گذشته بهتر شده است؛ لذا به دستور سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین کار را با همراهی گروه چهار نفره روی ارتفاعات 178 آغاز کردیم.
ارتفاعات 178، نزدیکترین نقطه به کربلای معلی است؛ خودبه خود هر کسی روی این ارتفاعات قرار میگیرد، انگار حرم آقا امام حسین(ع) روبهروی اوست.
بین گروهمان قرار گذاشتیم تا هر موقع روی این محور کار میکنیم، در ابتدا به طرف کربلا بایستیم، دست روی سینه بگذاریم و به امام حسین(ع) سلام کنیم.
در یکی از عملیاتهای تفحص که در آستانه میلاد پیامبر اکرم(ص) بود، وقتی روی ارتفاعات قرار گرفتیم، به رسم معمول دست روی سینه گذاشتیم و گفتیم: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی ابوالفضل العباس(ع) اخی الحسین(ع)» کار را شروع کردیم.
بعد از طی کاوش در چند تا از سنگرها، به نقطهای رسیدیم؛ پاکت بیل مکانیکی (دهانه بیل مکانیکی که زمین فرود میرود) بالا آمد؛ قبل از اینکه شهیدی را ببینم، شاهد جاری شدن آب زلال از داخل پاکت بیل روی زمین بودیم. خیلی تعجب کردیم آنجا که چشمه آبی نبود، در آن سراشیبی هم نمیشد، آب نگهداری کرد؛ آب در حدی جریان داشت که تا رفتم، دوربین عکاسی بیاورم و از صحنه عکس بگیرم، این جریان آب ادامه داشت.
بیل مکانیکی را پایین آوردیم؛ دیدیم پاکت بیل مکانیکی به قمقمه آبی که روی کمر شهید بود، برخورد کرده و در این قمقمه باز شده بود؛ قمقمه مربوط به شهیدی بود که سال 61 در عملیات محرم به شهادت رسیده بود. این قمقمه از سال 61 تا 91 که 30 سال و چند ماه میگذرد، سالم مانده بود؛ آبی زلال و پاک.
شهید را پایین گذاشتیم، وقتی مدارک او را بررسی کردیم، دیدیم نام آن شهید «ابوالفضل» است. این نشانی بود که ما را به یاد مشک حضرت ابوالفضل(ع) میانداخت.
پیکر و دست مصنوعی شهید احمد صداقتی بعد از 30 سال
* شهیدی که با دستهای قطع شده و فرق شکافته تفحص شد
حرکت بعدی را شروع کردیم؛ به دومین، سومین و چهارمین پیکر شهید رسیدیم. در زمان تفحص چهارمین شهید، وقتی پاکت بیل بالا آمد، در ابتدا با یک دست مصنوعی مواجه شدیم؛ دست آن شهید از کتف تا انگشتان مصنوعی بود که داخل اورکتش دیده میشد.
شهید را پایین گذاشتیم؛ دست دیگر این شهید در عملیات محرم قطع شده بود؛ مدارک او را بررسی کردیم، نامش «احمد صداقتی» از لشکر 14 امام حسین(ع) اصفهان بود.
پیکر شهید احمد صداقتی
در پیکر شهید صداقتی هم چند نشانه از آقا ابوالفضل العباس(ع) پیدا کردیم؛ اینکه دو دست شهید قطع شده بود و سر ایشان هم از فرق شکافته شده بود.
این هم نشانی از آقا ابوالفضل(ع) است که دو دست مبارکشان در روز عاشورا قطع شد و عمود آهنین بر فرق مبارکشان فرود آمد؛ هم اینها نشانه سلام به آقا ابوالفضل(ع) در ابتدای کار بود.
شهید احمد صداقتی ارادت خاصی به آقا ابوالفضل(ع) داشت؛ او در عملیات محرم فرمانده گردان امام جعفر صادق(ع) بود؛ در حین عملیات، فرماندهی گردان حضرت زهرا(س) هم به دلیل درگیری شدید و شهادت رزمندگان این گردان، به شهید صداقتی واگذار کردند.
چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش رنگ ترين زنهاست را مىزند.
چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى آيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و… راه مىرويد و صد قافله دل كثيف!! همره شما نيست.
چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد
چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
چه لذتى دارد وقتى مىبينى كه مىتوانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را
چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مىرويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
چندی پیش کتاب حماسه حسینی را مطالعه میکردم به نظر می آید شهید مطهری در تمام کتابهایشان اولین چیزی که مد نظر گرفته اند عقلانی و منطقی بودن مطالب است
بعلاوه دین اسلام نیز در تمام امور خود به این موضوع بسیار اهمیت داده است و حتی در آیة الکرسی میخوانیم که “لا اکراه فی دین “و این بدان معناست که اسلام دین عقل گرایی و منطق است.
مطلبی که در کتاب این فیلسوف بزرگوار دیدم یک مطلب ناب بود که به نظرم کمتر کسی برای تحلیل و نقد یک موضوع اینقدر علم و دقت دارد .آقای مطهری در این کتاب شریف که البته غربیان و شبکه های ماهواره ای بسیار با آن مخالفت کرده اند وقوع برخی از واقعه هایی را که حتی خودم نیز بسیار آنهارا از زبان مبلغین گرامی شنیده ام را بدون صحه عقلی و نقلی دانسته اند که در زیر به برخی از آنها بصورت تیتر وار اشاره میکنیم و انشاإالله با دلايل كوتاهي اآنها را تحليل خواهيم كرد
*روزي حضرت علي روي منبر بودند و امام حسين تشنه شدند و حضرت عباس برايشان آب آوردند و امام علي"ع” بياد واقعه عاشورا گريستند.
اصلا امام علي در آن زمان حق منبر رفتن نداشتن!!!!!
* روزي فردي براي امام حسين نامه اي آورد فرمودند شما برويد سه روز ديگر بيايد جوابتان را بگيريد وقتي آمد ديد امام برمركب هاي فاخر سوارند و جامه هاي حرير پوشيده اند ولي در كربلا چه شد؟
آيا عظمت و بزرگي امام حسين به مركب هاي فاخر و لباس هاي حرير است؟؟؟؟
* امام حسين به ليلا گفت برو و در فلان خيمه كه خلوت است براي برگشت علي اكبر دعا كن چرا كه دعاي مادر در حق فرزند برآورده ميشود>
امام اگر اينقدر به فرزندانشان وابستهبئدند و نميتوانستند از دنيا بخاطر خدا دست بكشند اصلا چرا به اين مبارزه تن دادند؟
تازه ليلا مادر علي اكبر اصلا در واقعه عاشورا حظور نداشتند!!!
*د و بعد ليلا اين كار را كرد و نذر كرد از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد!يعني حدود 300 كيلو متر را!!!!
*عروسي حضرت قاسمكه امام فرمودند من آرزو دارم عروسي دخترم را ببينم بايد يك عروسي سوري هم كه شده بگيريم!
در آن گرماگرم جنگ كه امام نماز 4 ركعتي خود را دو ركعت خواند"نماز خوف” و حتي براي اين دو ركعت هم دو نفر جان دادند آيا نعود باالله امام اينقدر شعورشان كم است كه نتوانند از آرزوي خود بگذرند؟
*در كتاب محرق القلوب كه نويسنده آن از واقعه عاشورا اطلاعات زيادي نداشته افرادي را نامبرده كه اصلا در عاشورا حظور نداشته اند مثل سنان ابن انس كه سرامام را قطع كرد و بريك نيزه هشت زرعي زد > تازه اصلا مگر ميشود يك نيزه و هشت زرع!!!
*براي يزيد يك لشكر 1600000 نفره كه تمام آنها اهل كوفه بودند ذكر شده !
كوفه و اين همه جمعيت!!!!
* گفته اند امام 300000 نفر را با شمشير كشتند
بمبي كه در هيروشيما انداختند 60000 نفر را كشتتازه اگر حساب كنيم امام در هرثانيه يك نفر را كشته باشند حدود 83 ساعت و 20 دقيقه وقت ميخواهد بعد ديدند با عقل جور در نمي آيد گفتند واقعه عاشورا 70 ساعت بوده!!!!!
* موضوع ديگري كه بسيار به آن بال و پر ميدهند روز اربعين است و ديدن جابر و تجديد عزاي اهل بيت است
اصلا اهل بيت در روز عاشورا به زيارت قبر امام نرفتندچرا كه اصلا راه مدينه به شام از كربلا نمي گذرد!!!!
اميدوارم همه ما مبلغين بيشترفكر كنيم كه چه مطالبي رو به خورد افكار مردم ميديم…اونم مطالب اسلام كه چقدر ناب و خص هستن حيفه دوستان حيفه بخاطر اينكه اشك مردم رو در بياريم ايمانشون رو ضعيف كنيم لطفا مطالعه اتون رو بالا ببريد!