25 آذر 1393 توسط سهامي
قار قار کلاغ ها که هیچ
دیگر به خواب های صادقانه ام نیز اعتماد نمیکنم !
نیامدنت درد دیروز و امروز که نیست ؛
حرف یک عمر انتظاراست…
بگداربرایت بگویم که چقدر ساده کرده ایاینعارن طولانی اسمم را:منتظر!
پلک چشمم هم دیگر نمی پرد
مهمان لحظه های نیامده …
به کدامین نشانه دل خوش دارم
و حلقه انتظار را به میخ کدام خانه بیاویزم
که تحمل بار سنگین هجران را داشته باشد؟
راستش را بگویم روی خانه دلم هیچ حساب باز مکن
او سالهاستکه دیگر زیر این بار غم نمیتواند محکم بایستد!
از عشق که بگذریم سخت شده است برایم نفس کشیدن
در هوایی که نفس های تو نیست…